اسناد تشکیلاتی شبکه - تاریخچه - ریز مذاکرات جلسه اول هیئت مؤسس
6 امرداد ماه 1403 – 27 جولای 2023
اسماعیل نوری علا: من خوش آمد میگویم به تکتک شما، خیلی متشکر هستم که این دعوت را پذیرفتید و اگر اجازه بدهید کمی راجع به دوستانی که در جلسه هستند خدمت شما بگویم. از خانم دکتر که احتیاجی به معرفی ندارند همه میشناسیمش و خیلی متشکرم که حضور دارند و نخ گردنبند ما شدند. ویدا خانم هم در گوتنبرگ هستند خوشحال هستم که با ایشان اخیرا آشنا شدم. خانم بسیار فعال و در چندین جبهه در حال جنگ هستند و پذیرفتند که در شبکه ایران مداری هم حضور داشته باشند. سمیه خانم هم در توکیو تشریف دارند، اگر درست بگویم، بعضی ها میگویند مثلا ما چند کیلومتری از توکیو دور هستیم به این علت ولی بهرحال از ژاپن هستند از فعالان سازمان زن زندگی آزادی در آنجا هستند، معلم انگلیسی هستند و اهل ادبیات و شعر، شعرهای من را خیلی خوب می خوانند. آقای حسین عرب که با عینک مشخص میشوند و میتوانید ببینید، ایشان از دوستان عزیز من و عضو مهستان سکولار دموکرات ها هستند. امروز هم روز تولدشان است و خدمتشان تبریک عرض میکنم. جناب حسین خلیفه باز از محبان ما و از اعضای سکولار دموکراتها هستند. در نروژ شهر اسلو هستند. آقای شهاب صنیعی هم که پرچم ایران پشت سر ایشان است، ایشان هم در اسلو هستند. جناب ایمان واعظ که با عکس عمودی حضور دارند، در تورنتو هستند و از کسانی هستند که مدتها است روی پروژه های خیلی دقیقی در مورد، اگر دولت گذاری وجود داشته باشد اگر که حکومت به دست آدم اهلش بیفتد، کلی از برنامه های آینده را پیش بینی کردند و ساختند. آقای فرامرز کهن من نمیدانم روی اسکرین شما در کجا قرار گرفته، ولی جوانی است که ریش مختصری دارد با موی گنده ای. ایشان هم در یکی از شهرهای شمالی آلمان هستند و یک انجمنی به نام انجمن کاویان را هم عضویت دارند و فکر میکنم جزو مدیران آن هستند و اهل تدقیق و اطلاعات مربوط به زمینه های مختلف در دانشگاه هم درس میدهند. آقای شهرام عباسپور که لباس سرخ پوشیده اند، دبیر اجرایی حزب سکولار دموکرات ایرانیان هستند و الان که بیشتر از 12 یا 13 سال است که ما با هم کار کردیم. آقای سالار غدیری ایشان هم از فعالان بنام توکیو هستند و از آنجا با ساعت ۳ صبح مزاحم شدیم. آقای امیر بیگلر تنها کسی است که دوربینش را باز نکرده، نمیدانم چرا، ایشان هم از فعالان شهر عام هامبورگ در آلمان هستند و در تلویزیون میهن هم برنامه دارند که میگویند الان برنامه اش را اجرا میکردند و گویا شلوغ کردند.
عرض کنم حضور شما که خودتان که می دانید چرا دور همدیگر جمع شدیم؟ من فقط سریعا این را میگویم که بعد از مدتها که انتظار این را داشتیم که شاهزاده رضا پهلوی بگویند که من مایل هستم کار سیاسی بکنم، کار جمعی بکنم و یک عنصری باشم موثر در جمع های ایرانی، چون مدتها ایشان نمی دانستند که چگونه می توانند وارد عمل بشوند. در گذشته من یادم است مثلا ۲۵ یا 30 سال پیش مرتب اطرافیان ایشان می گفتند که شما پادشاه ایران هستید. در نتیجه هم پادشاه مجاهدین هستید، حتی پادشاه تجزیه طلبها هستید و هم پادشاه کمونیست ها هستید. بنابراین شما دخالت در هیچ کاری نکن با با هیچ دسته ای هم راه نرو، که این فراجناحی بودن مشخص باشد. و بعد هم کار به جایی که ایشان آمدند و گفتند شعار ما است امروز فقط اتحاد. ..
این هم آقای حسین نژاد هستند که از پاریس به ما می پیوندند. ما مراسم معارفه را انجام دادیم و شما سال ها است که در این کارها بودند و از همه ما واقف تر هستید.
... عرض میکردم که شاهزاده اول میگفتند که امروز فقط اتحاد و اتحاد هم شامل همه آنها میشد. و در نتیجه با این موضعگیری که ایشان کرده بود در واقع خودش را از لحاظ سیاسی فلج کرده بود. چون نمی توانست بگوید مجاهدین خوبند، کمونیست ها خوبند، تجزیه طلب ها خوبند، شاه دوست ها خوبند، همینطور گیر بود. ولی هرچقدر که در داخل ایران تظاهرات بالا گرفت، ایشان هم متوجه این شدند که باید بالاخره انتخاب بکنند یک جبهه را، خودش همیشه میگفت که من سکولار دموکرات لیبرال هستم. ولی در عین حال چون شاه هم هستم، بنابراین بقیه را هم باید شامل بشود. اما رفته رفته به این نتیجه رسیدند که بالاخره در این دعوایی که وجود دارد باید یک جناحی را تقویت کرد، یک جناح را بیاعتنایی کرد. در نتیجه در اخرین بحث هایی که کردند بعد از سال ۹۶ به خصوص تا سال 1400 صحبت شان این بود که ما میتوانیم بر حول ۳ تا محور با همدیگر جمع بشویم. یعنی اینکه تمامیت ارضی ایران را پاس بداریم. سکولار دمکراسی بخواهیم. و مبتنی بودن بر اعلامیه جهانی گستر حقوق بشر را. بیشتر از اینها دیگر، که مثلا آسمانش ابری باشد یا آبی باشد، را بگذاریم برای بعد، یا اینکه ما پادشاهی می خواهیم یا جمهوری میخواهیم، اینها همه تکلیف شان اگر همه ما هم در خارج از کشور توافق بکنیم به جایی نخواهد رسید. این مردم ایران هستند که باید راجع به قضیه باید تصمیم بگیرند. و بالاخره گفتند که من دلم میخواهد کار سیاسی بکنم وارد فعالیت سیاسی بشوم. خیلی کارها را هم دارم همینطور انجام میدهم، ولی ترجیح من این است که ایرانیان متفرق در سراسر دنیا دور هم جمع شوند و یک ائتلاف مشتاقان بر اساس این ۳ تا محور بوجود بیاورند و من هم به آنها بپیوندند بتوانیم از دل آن جمع دولت دوران گذار را انتخاب بکنیم و تمام برنامه هایی که به وسیله گروه های مختلف، از جمله مثلا ققنوس و اینها تهیه شده در اختیار آن دولت گذار بگذاریم که مردم ایران از یک سو و مردم جهان و دولتهای جهان از سوی دیگر بدانند که آلترناتیوی وجود دارد که اگر حکومت اسلامی فرو پاشید از بین رفت، منحل شد، جانشینی وجود دارد که میتواند آن مملکت را بدون تلاطم اداره بکند و نگذارد آن کشور از دستخوش جنگ داخلی، تجزیه و غیره بشود.
بنابراین به یک معنی توپ را انداختند در کورت ماهائی که فعال سیاسی هستیم و به ما گفتند که اگر شما توانستید با همدیگر کار بکنید و سازمانی را بوجود بیاورید، آن وقت من هم میتوانم به شما بپیوندم و این کار را انجام بدهیم.
البته درباره اینهایی که دارم میگویم یک آقایی در فیسبوک نوشته که نوری علا همه این حرف ها را از جانب شاهزاده جعل میکند. شاهزاده هیچکدام این حرف ها را نزده! خواستم بگویم که این حرف را اگر شنیدید که نوری علا جاعل است بدانید که منشاء از کجاست.
بهرحال با خانم دکتر بابک صحبت می کردیم، ایشان گفتند که بیاییم شروع کنیم و کار بکنیم. البته من در تمام این سال هایی که فعالیت میکردم با اکثر شخصیت های سیاسی، هم سخن بودم همکار بودم. کارکردیم با همدیگر و تلاطم های بسیاری داشتیم، خیلی ها را میشناسیم با خیلی از گروه ها کار کردم ولی فکر کردم که بیایم و ببینیم آیا می شود؟ و دو سه پله در این فکر پیش آمد.
اول این بود که بیائیم ببینیم میتوانیم در شهرهای مختلف، انجمن هایی از ایرانیان تشکیل بدهیم و اسمش را بگذاریم «انجمن ایران مداری» ؟ بعد این انجمن ها را به هم وصل کنیم و یک شبکه ای از این انجمن ها به وجود بیاوریم.
قدم بعدی، همانطوری که با تک تک شما صحبت می کردم، گفته شده که نه، بیاییم اول شبکه را بوجود بیاوریم، یک ساختار تشکیلاتی را به طور موقت به وجود بیاوریم، بعد راه بیفتیم برویم با دوستان خودمان در شهرهای مختلف صحبت بکنیم تشویق شان کنیم اینها بیایند با همدیگر جمع شوند و بپیوندند به این شبکه، از این طریق کارا تر است کار ما، تا اینکه به تنهایی یا در معیت خانم بابک برویم با این شهر صحبت کنیم، با آن شهر صحبت کنیم. این شد یکی.
سوم هم این شد که حالا چرا میخواهید بروید انجمن بوجود بیاورید؟ در سراسر دنیا ایرانیها انجمن های مختلفی را به وجود آورده اند. بروید آنها را هم تشویق کنید که بیایند به این شبکه بپیوندند.
بنابراین برنامه کار این شد که یک عده از دوستانی که هم اکنون داوطلب همکاری هستند به عنوان «هیئت موسس» آن شبکه، دور هم جمع بشویم، مقدمات کار را فراهم بکنیم و بعد ۶ ماه کارما طول میکشد تا اینکه مطمئن شویم که شهرهای مختلف به هم پیوسته اند. بعد سر ۶ ماه نمایندگان این انجمن ها بیایند در یک مجمع عمومی جمع بشوند، این هیأت مؤسس کنار برود و منتخبین آنها بیایند اداره کار انجمن را بدست بگیرند.
در نتیجه امروز شما دوستانی که قدم بر چشم من نهاده اید، در واقع برای تأسیس این شبکه دور همدیگر جمع شدیم و من هم حرف هایم را زدم و بیشتر از این هم چیزی در چنته ندارم که خدمت شما بگویم.
تقاضای من این است که هر کدام که می خواهید نظری بدهید، راهنمایی بکنید، من فکر می کنم در پایان این جلسه امید من این است که ما به یک تعریفی از ایران مداری برسیم، به یک تعریفی از شبکه ای که می خواهیم درست کنیم برسیم و بعد هم برنامه هایی که برای گستراندن این شبکه در شهرهای دیگر، و اینکه هر کدام ما چقدر توانایی این کار را داریم، مورد بحث قرار بدهیم.
معمول ما همین است که ما در این قسمت تکست که در سمت راست مانیتور هست هرکه می خواهد صحبت کند 1 بزند و اگر که تصمیم گیری و رای گیری خواست ما معمولا 2 را به عنوان موافق و ۳ را به عنوان مخالف میزنیم و تقاضا می کنیم از میان موافقین و مخالفین وقت بگیرند و صحبت کند. اولین کسی که وقت گرفته آقای شهرام عباسپور از دبیر اجرایی حزب سکولار دموکرات ایرانیان.
شهرام عباسپور: من اتفاقا می خواستم همین توضیح را بدهم خدمت دوستانی که تا به الان با این روش کار ما آشنا نبودند، میخواستم بگویم که این یکروش پیشنهادی است. همانطور که شما فرمودید کسانی که میخواهند وقت بگیرند صحبت کنند عدد 1 را میزنند. من فقط می خواستم ابتدا باز هم خوشحالی و خرسندی خودم را ابراز کنم از اینکه این جمع را در کنار خودمان داریم و دوستانی که بهرحال دارند هزینه میکنند همگی داریم هزینه می کنیم برای اینکه ایران. اینکه امیدوارم ما کاری که 2010 شروع کردیم با شما، شبکه سکولار های سبز را بعد از جنبش ۸۸ در همه شهرهای اروپایی و آمریکایی به انجام رسید آن موقع من فنلاند بودم یک شبکه هم در فنلاند بود و فقط همین، خواستم ابراز خوشحالی بکنم و دوستانی که تازه، ما یک تعدادی با هم از قبل آشنا هستیم، تعدادی که با آنها آشنا نیستیم، میخواستم خودم سعی میکنم سکوت کنم که این دوستان وقت بگیرند با نظرات شان و پیشنهاداتشان آشنا بشویم. هم اگر اضافه تر از آن چیزی که شما در معرفی فرمودید، اگر چیزی دارند که من خیلی خوشحال میشوم بیشتر آشنا بشوم با دوستان.
امیر بیگلر: البته امروز من اینجوری می بینید فقط امروز است فکر نکنید هر دفعه اینجوری می آیم دفعه های دیگر ممکن است خودمانیتر بیایم. من کوتاه یک دلیل هم دارم می خواهم این را بگویم هم آشنا بشویم با همدیگر من مهندس قبلا اسمش بود مخابرات الان می گویند آی تی از دانشکده مهندسی کلن هستم. در سن ۴۰ سالگی هم احتیاج به این پیدا کردم به جای اینکه بروم مثلا، می توانستم در دانشگاه دوستانی که با سیستم دانشگاهی اروپا آشنا هستند، میتوانستم یک پروژه بگیرم و به عنوان مدرک دکترا بگیرم، ولی معضل من این نبود معضل من جامعه ایران بود تاریخ ایران بود، بشناسم ایران را ببینم مشکل ما چیست که ما همیشه در تاریخ ما از یک چاله در میآئیم در یک چاه میافتیم. بخاطر همین شروع کردم نشستم از کلاس اول، روی رشته جامعه شناسی تاریخ و فلسفه شروع کردم یاد گرفتن، الان تا حدودی بالاخرخ به یک جایی رساندیم، مهم مدرک نبود مهم این است که بتوانم مشکلات ایران را درک کنم، مشکلات جامعه ایران را درک کنم و شاید توانایی این را پیدا کنم که راه حلی برای آن داشته باشم. این را فقط به عنوان گفتم اگر حرفی می زدم بدانید پایه و اساسش از کجای ذهن من در می آید. جناب نوری علا صحبت کردند در مورد واژه ایران مداری، من فکر میکنم البته خیلی خوشحال هستم که دوستان از کشورهای مختلف به اصطلاح به قول مسلمانان لبیک گفتند به جناب نوری علا درخواستشان و آمدند تشریف آوردند و امیدوارم تعداد ما بیشتر بشود، من فکر کنم این واژه ایران مداری باید چه از نظر فلسفی چه از نظر اجتماعی، تعریف داشته باشد برای خودش فقط از واژه استفاده نکنیم. فکر کنم جناب نوری علا موافق باشند. توانایی این را هم داریم که آن را باز بکنیم و یک اساس ذهنی بگذاریم برای آن و یک اساس فلسفی برای آن بگذاریم و بپوئیم بی جهت نیست، پایه تاریخی دارد، پایه اجتماعی دارد، پایه فلسفی دارد. در دوستان هم کسانی که میشناسم توانایی این همکاری را دارند که بخواهیم کار بکنیم. میگویم دلیل اینکه از پیشینه خودم گفتم، این نبود که بگویم که منم رستم پهلوان، این بود که اگر میگویم دلیل دارد ذهنیتش را، از این بحث را در حزب سکولار دموکرات زیاد می کنیم، توانایی آن را داریم. من بر این باور هستم آن طرحی که جناب نوری علا گفتند، اگر این انجمن ها، حالا فرق نمیکند چه به صورت رسمی، یعنی ثبت شده در هر کشوری یا در هر شهری انجام بشود، یک مشکلاتی دارد که آنها حل شدنی است از نظر قانونی، ولی در عملکرد یک سری مشکلات بوجود می آید و آن هژمونی این جمع -البته من این صحبت را با شهرام جان و جناب نوری علا کردم- که یک هژمونی باید وجود داشته باشد. فقط این نباشد که ما یک جمعی را حالا فرق نمیکند میخواهد 5 نفر باشد، میخواهد 5 هزار نفر باشد، جمع بکنیم، بگوییم که ما این انجمن را زدیم و بعد کارمان را انجام میدهیم و این به صورت یک قدرت اجتماعی باشد. من فکر کنم این انجمن ها باید از نظر فکری، از نظر عملکرد به هم وابسته باشند، یک اتاق فکری باید داشته باشد که بتواند این همفکری و این همکاری را به اصطلاح پایهریزی بکند، چه از نظر ذهنی، چه از نظر سیاسی، چه از نظر فلسفی، که بتواند پایدار بماند. اگر بخواهیم فقط روی اساس تشکیل انجمن باشد، تبدیل به یک محفلی خواهد شد که به قول جناب نوری علا در جلساتی که در مورد آن هم تبلیغی بکنم که گفتند تبدیل به یک اتاق شعر بشود چون کاری نداریم، نمیدانم چه کار بکنیم بیائیم مثلا از شعر صحبت کنیم. تاریخ بگویم، خبرهایی که به دست هم می چرخد بیاییم آنجا بازگو کنیم که حرف برای زدن داشته باشیم. در اصل وقت تلف می کنیم. در حال ما روی این مسئله البته کوشش جناب نوری علا در حزب سکولار دموکرات جلساتی گذاشتیم، جناب نوری علا یک طرحی داشتند، این طرح در جلسات مختلف پایه گذاری کردند که به اصطلاح نامش هم هست از مشروطه تا سکولار دموکراسی، که در این دست از برنامه ها جناب نوری علا و به واژه های کلیدی پرداختند، به جنبش هایی که بر اثر حرکات اجتماعی، فعل و انفعالات اجتماعی، تاثیرات که دسته ای از جامعه روی فرهنگ یا روی روند تاریخی گذاشتند در آنجا صحبت میکنیم البته به پایان نرسیده ولی به جاهای حساس رسیده. دوستانی که نمیدانند فکر کنم هم در سایت حزب سکولار دموکرات است و هم در سایت میهن تی وی میتوانید دنبال کنید بد نیست حالا کوتاه هم که شده، من معمولا اینجور برنامه ها را میگذارم روی سرعت بیشتر هم گوش آدم آدم عادت میکند و هم ذهن آدم سریع تر میشود و هم وقت کمتر میگیرد ولی آشنا میشود با ذهنیت جدید با موضوعاتی که شاید شما مثلا در خواندن چندین کتاب، ذهن شما به آنجا کشیده بشود که چنین سوال هایی را در ذهن تان ایجاد بکنید، ما داریم در مورد، یعنی با کوشش جناب نوریعلا داریم مورد آن صحبت میکنیم. البته بحث صحبت ببخشید طولانی شد عادت است یک ساعت پیش یک ساعت صحبت کردم الان هم ادامه اش است. موضوع اصلی این بود که بگویم این شبکه واقعیت بباید شبکه باشد که کارهایش به اساس همکاری باشد. این نظر من است. حالا دوستانی نظر خودشان را بگویند.
اسماعیل نوری علا: الان آقای کوروش هم به ما پیوستند، ایشان را من امروز سعادت آشنایی با ایشان را پیدا کردم در لس آنجلس زندگی می کنند و اهل تفکر و اندیشیدن هستند. امیدوارم که از وجود ایشان بتوانیم در جمع خودمان هم استفاده بکنیم.
ویدا طهرانی: من دوباره درود عرض میکنم خدمت تک تک دوستان، بانو بابک عزیز و خیلی خوشحال هستم از اینکه در جمع شما بزرگواران حضور دارم. البته در محفل بزرگان صحبت کردن اشتباه است، اما همیشه پررو هستم این کار را انجام میدهم و صحبت میکنم. آقای دکتر شما از آن جلسه ای که ما با هم صحبت کردیم، من خیلی فکرم درگیر صحبتها بود و الان هم اینجا که این صحبت پیش آمد که ما در شهرهای مختلف انجمن زده بشود. من فکر میکنم که بیائیم انجمن ایران مداران استکهلم سوئد، انجمن ایران مداران یوتوبور سوئد، انجمن ایران مداران مالمو سوئد، همه شهرها را شما در نظر بگیرید ما چقدر انجمن ایران مداران خواهیم داشت و بعد چون دیدیم بهرحال نمیتوانیم انکار بکنیم ما یک سری مشکلات فرهنگی وجود دارد که ۴۴ سال است ما نتوانستیم از پس این دژخیمان بر بیاییم. حالا بعد از یک مدت کوچکترین اختلاف، کافی است که من که در یوتوبور سوئد، آمدم انجمن ایران مداران یوتوبور را زدم جدا بشوم، انجمن هم که هست اسمشم که هست، اصلا وارد حاشیه ها بشویم. نظر من این است که این شبکه ایران مداران یک شبکه اصلی است و دستهایش در سرتاسر دنیا قرار است حرکت بکند، نه مختصا با ثبت انجمن رسمی در جایی. اگر یک کسی مثل ما انجمن سپیدار آمد به این شبکه پیوست، یک دست گسترده تری دارد که می تواند مانور بیشتری بدهد. اگر من ویداد طهرانی آمدم به این شبکه پیوستم که من افراد را در شهرهای مختلف وصل میکنم به شبکه اصلی. یعنی من هرچه فکر خودم فکر میکردم شاید اشتباه بکنم، شما و دوستان میتوانید راهنمایی ام بکنید چون میبینم و در تمام سال ها بارها دیدم که وقتی تشکل هایی تشکیل میشود بعد از چند وقت اختلاف نظرها، مسایل مختلف می آید وسط و بعد قرار است یک سری قهر کنند، یک سری بروند، یکسری بیایند، اصلا با ماجراهای متفاوت. کاش آن تمرکز را از ثبت انجمن ها در کشورهای مختلف برداریم، یک شبکه اصلی وجود دارد، مثلا مثل حزب مشروطه، در همه جای دنیا حزب ثبت شده نداریم یک حزب داریم یا حزب شما، ولی در کشورهای مختلف اعضاء به آن پیوستند و اعضاء حضور دارند و فعالیت میکنند. تحت کنترل همان حزب و انجمن جدیدی ثبت نمیکنند. از نظر من این خیلی میتواند بهتر باشد و نکته دوم که میخواستم صحبت بکنم. شما یک معرفی از دوستان کردید، من خودم به شخصه با دوستان آشنا نیستم البته 100درصد که شما واقف هستید، ولی کاش یک بیوگرافی یک یا دو دقیقه همه ما از کارهای خودمان بگوییم توانمندی همدیگر را بشناسیم. شاید به طور مثال چون آقا شهرام به بانوان اشاره کردند من اسم و چهره شان یادم ماند از ایشان استفاده بکنم، توانمندی در آقا شهرام وجود دارد داشته باشد که من بگویم اوکی، یک ایده می آید به ذهنم از آقا شهرام کمک بگیریم میکنم برای این شبکه، ولی در حال حاضر جزء آن دوستانی که همدیگر را میشناسند، بقیه خیلی به توانمندی هم، به بیوگرافی هم آگاه نیستیم.
اسماعیل نوری علا: اجازه بدهید که پیشنهاد دوم شما را اول اجرا بکنیم بعد پیشنهاد اول برسیم یعنی اگر به من اجازه بدهید من تک تک شما را صدا کنم خودتان راجع به خودتان چند دقیقه صحبت بفرمایید.
ویدا طهرانی: من ویدا طهرانی هستم ۴۷ سالم است رشته تحصیلی من روانشناسی کودک است. ۲۵ سال است که مشاور امور تربیتی و خانواده هستم. از سال ۸۸ در ایران شروع به فعالیت سیاسی کردم و 12سال پیش با ۳ تا بچه 12 ساله ۶ ساله و ۲ ساله از ایران ناچار شدم که به سرعت خارج بشوم، سوئد زندگی میکنم از روز اولی که پایم را گذاشتم در کشور سوئد به عنوان فعال سیاسی هستم تا امروز. در سال 2020 ما یک انجمنی را ثبت کردیم، یعنی بنیان گذار انجمنی با دوستان شدیم به نام «جنبش زنان سپیدار» که این انجمن به نحوی میشود گفت در اصل در سوئد در گوتنبرگ ثبت شده رسما. اما اعضای این انجمن از ترکیه، از آلمان، از بلژیک و سوئد افراد بسیاری در آن هستند. حدود 70 یا ۸۰ میشویم و کارهای بسیاری انجام دادم. اگر بخواهیم از کارهایم بگویم خیلی زیاد است نمیخواهم حوصله شما را سر ببرم. ولی به عنوان نمونه بخواهم اشاره بکنم، برگزارکننده نمایشگاه عکس 300 در سرتاسر اروپا هستم. یکی از برگزارکنندگان سمینار زنان ایران وقت تغییر است که مستقیما از شهبانو فرح پهلوی حمایت شد، هستم که امسال سومین سمینار برگزار میشود. و ۶ سال عضو حزب مشروطه ایران لیبرال دموکرات هستم یک سال مسئول شاخه گوتنبرگ حزب مشروطه بودم و در این ۶ سال سرنشین دوم کارگروه زنان و حقوق بشر حزب مشروطه هستم و الان هم در حال آموزش دیدن دوره حقوق بشر هستم.
سمیه مهری: من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت همه دوستان، سمیه مهری هستم ۳۶ سالم است فوق لیسانس ادبیات انگلیسی دارم از سال 2014 آمدم ژاپن و از وقتی که یادم میآید انگلیسی درس دادم. بعد از اتفاقاتی که بعد از انقلاب مهسا ما اینجا به صورت خود جوش چند نفر دور هم جمع شدیم و انجمن زن زندگی آزادی در ژاپن تاسیس کردیم و تقریبا نزدیک یک سال و چند ماه است که فعالیت میکنیم. یک گروه دیگر هم در ژاپن خیلی فعال تر از گروه ما مشغول فعالیت هستند که فکر کنم آقا سالار در مورد آن توضیح میدهند من در اینباره صحبتی نمی کنم. در کنار فعالیت هایی که من چند تا از فعالیت ها را بخواهم بگویم، فعالیت هایی که داشتیم، برگزاری تظاهرات و تجمعات، هدف اصلی گروه ما بازتاب صدای اتفاقاتی بود که در ایران می افتاد. یعنی شروع کار ما، بازتاب این صدا ها بود و چون صداها یک مقداری کم شد در داخل ایران فعالیت های انجمن ما هم به همان نسبت کم شد. در این کنار ما یک کار دیگر هم شروع کردیم و آن انجمن «خانه فرهنگی مینو» است که کار سیاسی آنجا انجام نمی دهیم به هیچ وجه بیشتر کار فرهنگی است ولی در ظاهر کار سیاسی انجام نمی دهیم، ما آن قسمتی از فرهنگ و ادبیات تاریخ ایران را معرفی می کنیم که جمهوری اسلامی همیشه سانسور کرده و اجازه نداده که دیده بشود. ما تاکید و فوکوس ما روی آن قسمت است. من هم یک کوچولو فقط بگویم در مورد صحبت هایی که دکتر نوری علا کردند و خانم طهرانی عزیز خیلی خوب گفتند من خیلی موافق هستم دقیقا چون اینقدر دسته و گروه و انجمن هست که اگر ما بخواهیم باز آن اضافه کنیم، شاید یک باری میشود در کنار آن چیزهایی که الان وجود دارد ولی اگر بخواهیم فعالیتش را مثمرثمر بکنیم و به نتیجه برسانیم فکر میکنم اگر این هیئت مؤسس باشد و دست هایش در کشورهای مختلف، در شهرهای مختلف کار بکنند خیلی موفقیت آمیزتر خواهد بود. من فکر میکنم که خیلی تازه کار هستم یا تازه نفس هستند در این راه و یاد میگیرم از دوستان و هر جا هم هر کمکی از دستم بربیاید، خیلی خوشحال می شوم که بتوانم همکاری بکنم و یک قدم کوچک برداریم در این راه.
سالار غدیری: سالار غدیری هستم از 14 سالگی ژاپن هستم الان 38 سالم است ماه دیگر تولد من است قرار است سمیه خانم حتما برای من کادو بخرند. انجمن ایرانیان آزادیخواه در ژاپن هستم. که دقیقا طبق صحبت های سمیه خانم از همان انقلاب مهسا، از همان اوایلش تابه امروز، حدودا فکر کنم ۴۳ یا ۴۴ بار است که ما تجمع و تظاهرات داریم در ژاپن و خوشبختانه در ژاپن دوستانی که داریم توانستند یکپارچگی را ایجاد کنند و «انجمن ایرانیان آزادی خواه» زمانی که فراخوانی را می زند، این طور نیست که در شهرهای مختلف باشد، همه جمع می شویم در توکیو خیلی از دوستان از ناگویا از ای جی از جایی دور ژاپن که 800 یا هزار کیلومتر فاصله دارند حتی میآیند و یک صدا ما اعتراضات خودمان را ادامه میدهیم. با اینکه داخل ایران صداها کم شد ولی ما توانستیم فعلا این شمع را روشن نگه داریم داخل ژاپن و منتظر نمانیم که در ایران چه خواهد شد. درست است در ایران خیلی مهم است و انقلاب باید کف خیابانهای تهران انجام بشود ولی ما دوستانی که هستند، نگرش ما این است که ما خودمان بعنوان یک ایرانی چه کار میتوانیم بکنیم؟ و اکثریت انجمن ایرانیان آزادیخواه در ژاپن پادشاهی خواه هستند.عرضم به حضور شما، من خودم لیسانس (البته می گویند خریدی) مکانیک هستم. بعد کاری که انجام میدهم من شرکت ماشین فروشی دارم و تعمیرات ماشین کلا هر چیزی که ماشین هست در خدمت شما هستم. و رستوران داری و جدیدا هم داریم یک سری کارهای توریستی انجام میدهیم. ولی میگویم صحبت زیاد نمیخوام بکنم بچه های ژپن از گروه زن زندگی آزادی، یک اسمی به ما تعلق گرفته که اگر ما خودمان میخواستیم همچنین اسمی پیدا کنیم، نمی توانستیم ما گروه داداشی ها معروف هستیم در ژاپن در خدمت شما هستیم.
حسین عرب: با سلام خدمت دوستان. من حسین عرب هستم. ۵ سال از ایران آمدم به کانادا در شهر ساسکاتون زندگی میکنم و از نظر تخصصی مهندس مکانیک هستم. اینجا ما ساساکاتون کاری که کردیم از سال 2019 یک انجمنی درست کردیم و در واقع یک همکاری برای ایرانیان و محفلی یا یک مرکزی که بتوانند جمع بشوند با همدیگر صحبت بکنند. قطعآ اصلا نمی توانست چیزی خارج از سیاست باشد مخصوصا ایران که همه چیز با سیاست است، ولی خوب سعی کردیم طوری باشد چون می دانیم مردم بهرحال آنهایی که خارج کشور هستند نگران هستند چون اینها میخواهند بروند ایران و برگردند و اگر قرار باشد یک صورتی باشد که بخواهد یک عنوان مجرمانه برای اینها انجام بشود مثلا مثلا فرض کنید عضو بودن در انجمن معاند می تواند برای اینها جرم باشد. همین کافی است که بعد رفتن ایران دستگیر کنند به عنوان عضویت در یک انجمن معاند، اینها را محاکمه کنند و دیگر هر حکمی می تواند بدهند چون دست قاضی ها باز است است. بنابراین خیلی با احتیاط باید برخورد کرد. و طوری باشد در عین اینکه بتواند افراد بیایند مشارکت بکنند، درعین حال هم طوری نباشد که واقعا اینها به خطر بیندازند و همین احساس خطر باعث بشود نیایند. چون بهرحال فرد وقتی احساس خطر کند، ما قهرمان نیستند مردم. مردم میخواهند زندگی معمولی کنند و حقشان است که زندگی معمولی را داشته باشند اگر از ایران هم آمدند بیرون، اینها برای اینکه بتوانند یک زندگی معمولی داشته باشند. نمی خواهند زندگی معمولی آنها هم دچار مشکل بشود. برای این من هم با نظر دوستمان که به گفتند انجمن یک باری دارد که میتواند برای افرادی که بخواهند بیایند و عضو بشوند یک بار حقوقی بوجود می آورد و ممکن است برای آنها خطر و احساس خطر کنند حداقل و برای این هم من فکر نمیکنم ضرورتی باشد که بخواهند انجمن برای این شبکه درست بشود. بلکه شبکه اس است افرادی است که مشتاق هستند که میخواهند برای ایران فعالیت کنند و در این جمع می آیند و فعالیت میکنند هیچ جا هم ازم نیست اسمشان ثبت بشود. چون من دیدم یکی از این گروه ها، خیلی جالب است رفته بود روی سایتش اسم همه افرادی را که عضو هستند گذاشته بود. این اصلا فکر نمی کند تو وقتی اسم افراد را به سایت میگذارید همین کافی است برای اینکه همین آدم اگر برود ایران، به عنوان یک جرم یقه اش را بگیرند و زندانی بکنند هیچ کاری نکرد فقط اسمش در سایت فلان گروه به عنوان عضو آمده. بحث بحث باریکی است و خیلی باید مواظب بود، جوانب مختلف را. البته در کانادا ما انجمنهایی که در شهرهای مختلف داریم با هم دیگر ارتباط داریم در شبکه هستیم، هر وقت تظاهرات میخواهد گذاشته می شود همه با هم در یک روز در یک ساعت گذاشته میشود، حتی متنی که خوانده میشود یکسان است در این شبکه ای که به وجود آمده انجمن های شهر های مختلف کانادا و این میتواند در واقع نمونه ای باشد از یک شبکه همکاری در یک کشور. این را باید گسترش داد و افراد بیشتری را آورد وسط، ولی بالاخره ما تعیین کننده داخل ایران هست. یعنی ببنیم باید در این شبکه که چطوری میتوانیم داخل ایران را به میدان بیاوریم مردم را و آنها هستند که تکلیف را روشن می کنند، تکلیف نهایی را. ما اینجا فقط میتوانیم به عنوان منعکس کننده صدای داخل و خارج و یکی هم انعکاس دهنده نظر کشورهای دیگر به داخل کشورمان، عمل کنیم به اضافه اینکه خدماتی هم بتوانیم به عنوان ساپورت به داخل کشور بدهیم. بهرحال این ایده ای بود که تا آقای دکتر گفتند من خودم با آن موافق بودم چون ذهن من هم بود که یک چنین چیزی لازم است که اصلا بوجود بیاید و امیدوارم که بتواند پایه ای باشد برای آن آینده و تجمیع این افراد.
حسین خلیفه: خیلی خوشحال هستم که امروز با برخی از دوستان آشنا میشوم. سعادتی است بنده نروژ زندگی میکنم و تا چندی پیش در اسلو بودم و زندگی خارج از اسلو را به دلایلی ترجیح دادم و اینجا خانه خریدیم، البته تا خود اسلو بیشتر از 10 دقیقه فاصله ندارد. از سال ۸۸ اینجا زندگی میکنم ولی از سال 1981 تا الان بیرون از ایران زندگی میکنم و هنوز هم ایران نرفتم به دلایل سیاسی. از سوابق سیاسی خدمت شما عرض کنم، من در سال 2007 از بنیانگذاران سازمان دموکراتیک یارسان بودم که اسم یاراسان نمیدانم چقدر برای شما آشنا است. اقلیتی هستند که قبلا بیشتر به عنوان اهل حق نامبرده میشد ولی سالها است که به آن اصالت خودشان رجعت کردند و اسم اصلی خودشان «یارسانان» که اسمی است غیر تحمیلی است استفاده میکنند. هدف این بود که اقلیت بعنوان رانده شده را به زنجیره مبارزات مبارزات ضد جمهوری اسلامی پیوست بدهیم و این خیلی جواب داد و اعضای این جامعه که قابل توجه هم است شاید کلا در ایران بیشتر ۳ میلیون نفر ما یارسانی داریم و تا چندی پیش از اینها به آن صورت نامی نبود ولی حالا در شبکه های اجتماعی و در جریان های سیاسی خیلی خیلی فعال هستند. یکی از فعالیتهای جنبش دموکراتیک یارسان که بعدها به سازمان دموکراتیک یارسان تغیر نام داد به اصطلاح مشارکت در تاسیس شورای ملی ایرانیان در همراهی با شاهزاده بود. از سال 2013 البته یک سال قبل از آن هماهنگی جلسات بود که باید با کانادا و جاهای دیگر هماهنگ میشد من خیلی مشتاق هستم که بتوانیم این شبکه ائتلاف مشتاقان را به وجود بیاوریم چون یک ضرورت است و البته یک مثل کردی داریم میگوید «سوار شدن یک عیب و پیاده شدن 100 عیب» این تجربیات تلخ گذشته را که خانم ویدا هم اشاره کردند نباید اجازه بدهیم که اتفاق بیفتد و جریانی را تاسیس بکنیم و بعد از مدت کوتاهی از هم بپاشد. هرکدام که پا در این راه میگذاریم یاید یک تعهد اخلاقی بدهیم که بخاطر دلایل سبک از همدیگر نرجیم و جدا نشویم. و بهترین گارانتی برای اینکه ما در کنار همدیگر بمانیم و این انجمن ها پایدار بماند، این است که از یک مرامنامه و یک اساسنامه که در آن جزئیات قید شده باشد تبعیت بکنیم. چون معمولا اگر اساسنامه ها کلی گویی باشد، در انجمن های مختلف میتواند اینها تفسیر به رای شود و این باعث میشود در مورد مسائل مختلف اختلاف نظر پیش بیاید و دیگران اختلاف نظر برایشان این تفسیر و تعبیر بوجود بیاید. به همین خاطر فکر کنم اساسنامه گویا و دوست عزیزمان هم اشاره کردند که به لحاظ اجتماعی و فلسفی تعریف شده باشد. بعد یک اساسنامه نوین میتواند تا حدودی از یک کار جلوگیری بکند. تجربه شورای ملی ایران تجربه تلخی بود هرچند شاهزاده خودشان ریاست آن شورا را به عهده گرفتند ولی به مدت کوتاهی از هم پاشید. هرچند که امروز شاهزاده نظر مثبت در این مسئله دارند ولی ما باید یکجوری هم تعهدی از شاهزاده بگیریم که بمانند و همین جوری که جناب دکتر نوری علا اشاره کردند که ایشان مشورت خواستند که چکار بکنند ما در سال 2012 دو ملاقات با ایشان داشتیم و در آنجا ما همین پیشنهاد را دادیم که ایشان حتی به ما پیشنهاد دادیم که ایشان یک حزب تشکیل بدهند چون مردم ایران باید بدانند که ایشان در آینده ایران چه چیزی را میخواهند به لحاظ سیاسی به لحاظ قانون اساسی، مردم چه چیزی را باید انتظار داشته باشند از ایشان، بخاطر اینکه فقط ما به عنوان یک نماد ملی به ایشان نگاه بکنیم، تصور ما این بود که این کافی نیست و ایشان باید خیلی واضح تر بگویند که چه میخواهند و در آینده چه چیزی باید در انتظار مردم باشد اگر ایشان سمت یا قدرتی داشته باشد. خیلی ممنون من صحبت را کوتاه می کنم بنده با این موافق هستم که اول هیئت مؤسس تشکیل بشود و مرامنامه و اساسنامه خیلی جزئی تبدیل شود و بعد اقدام به تشکیل انجمن ها در کشورها و شهرهای مختلف بشود. ثبت کردن انجمن هم یک مقدار اختیاری باشد با توجه به شرایط ثبت در آن کشور که اگر اعضای انجمن لازم دیدن و امکانش را داشتند ثبت بکنند. من در رابطه با پیشنهاد جناب حسین عرب صحبتی داشتم و عرض میکنم که اینکه ممکن است بعضی از اعضاء رفت و آمد داشته باشند به ایران و ممکن است برایش خطر داشته باشد. تصور من این است این ائتلاف مشتاقان یک ائتلاف سیاسی است و یک ائتلاف براندازنه باید باشد. در نتیجه کسانی که میخواهند بیایند پا در این راه بگذارند باید قید آن را بزنند از یکی پرسیده خرما را میخواهی یا کشمش؟ گفت خورمش! یعنی دوتایی نمیشود هم ایران بروی و آنجا را داشته باشی و هم برانداز باشید باید انتخاب بکنید اگر برانداز هستی باید قید آن را بزنی اگر کماکان می خواهید به ایران رفت و آمدی را داشته باشید باید قید این را بزنید. حقیقتا باید در ابتدای کار خیلی واضح مطرح بشود.
ویدا طهرانی: دوست عزیزی در مورد رفتن به ایران گفتند، من به جد با این مسئله مشکل دارم. خیلی ببخشید از یک واژه خیل بد میخواهم استفاده بکنم، ما برای ایران داریم مبارزه میکنیم با همدیگر لاس سیاسی نمیزنیم. باید بین منی که 15 سال وطنم را ندیدم، بین منی که برادر جوانم را از دست دادم نمی توانم به آن سرزمین برگردم، بین منی که بین ایران و خانواده ام ایران را انتخاب کردم حتی خانواده هم اگر تهدید بشوند یا مشکلی برایشان پیش بیاید که آمده، گفتم شما قید من را بزنید من نمی توانم قید ایران بزنم. با آن هم وطنی به قول دوستمان خرماش میخواهد که هم برود ایران و هم بیاید و هم در انجمن باشد و هم فعالیت بکند، اشد. باید یک تفاوتی وجود داشته باشد. اگر قرار است بتوانیم اینجا و نگران آن و هموطنان هایی باشیم که هم عشق و حال ایران را میخواهند هم اینجا بایند تظاهرات و کارهای سیاسی باشند من شخصآ نیستم من واضح واضح مبارزه میکنم. بله هموطن من اینجا می آید در تظاهرات می دانم که ایران میرود میآید و ولی کنار من در گروه سیاسی نمیتواند بنشیند. من نوعی را دارم میگویم و همه عزیزان اینجا را ببخشید از واژه من استفاده میکنم دال بر بی ادبی نباشد. ولی واقعا حس بدی به من دست می دهد که در یک کار بزرگ برای ایران ما باید نگران این باشیم که مراعات یک سری از افراد را بکنیم که این افراد احتمالا میخواهند بروند ایران. واقعا این اشتباه است. در بخش دوم چون تعداد ما کم نیست و اگر بخواهیم هر کدام ۴ یا ۵ دقیقه صحبت بکنیم فکر کنم تا ساعت 11 یا 12 شب طول بکشد، اگر هر کدام دو دقیقه بیوگرافی داشته باشیم شاید بهتر باشد.
ایمان واعظ: من کاملا با این صحبت موافقم ما با کت شلوار شنا نمیتوانیم یاد بگیریم، ما مایو تنمان است. ما مدتها است که لباس را درآوردیم و مایو تنمان کردیم و خودمان را خیس کردیم. در وب سایتمان در کامنت ها گذاشتم، نوشتم ما به دنبال براندازی هستیم بی تعارف. در یک سری از کشورها جرم است ولی ما این را هم میدانیم. من ایمان واعظ هستم در ایران فعالیت سیاسی نداشتم، چون حزب سیاسی یا گروهی سیاسی تعریف نمیشدم در آن که فعالیت کنم. حتی به شوخی به دوستانم میگویم که در آن دوره ای که من دانشجو بودم آقای خاتمی رئیس جمهور بود و تازه شده بود رئیس جمهور، آن موقع فشن بود که همه انجمن اسلامی و تحکیم وحدت میشدند، منتهی برای آن هم من آماده نبودم چون من از بیست سالگی ATS بودم و آدم شش تیغه و شیطونی بودم من را هیچ وقت به جمع خودشان راه نمی دادند. ولی یک تعداد باری رای که دادیم مثل همه دبیرستان بودم و بعد هم یکی دوبار احساس کردم باید رای بدهم. وبسایت را من در چت گذاشتم. ۸۸ که اتفاق افتاد هیچ کورسوی امیدی برای فردای آزادی را نمی دیدم. اتفاقا امروز صبح با آقای بهزاد بلور صحبت می کردیم در مورد اینکه چه شد مهاجرت کردی؟ اتفاقا خیلی خاطره قشنگی از شما جناب نوری علا گفتم که آن روزهایی که جوان بودم یکبار ناخوداگاه جسارتی کرده بودم، من نفهمیدم که این بی ادبی کردم بعدا فهمیدم. خودتان شاید خاطرتان نباشد در آن شب های شعر شرکت میکردند. گفتم که به ایشان که من در ایران موقعیت کاری بهتری داشتم شرکت خودم بود کارخانه داشتم ولی امدم اینجا کارمندی کردم چون آنجا من دیگر نمی توانستم با سیستم ریا و دروغ کار کنم و آن سیستم برای من غیرقابل تحمل بود که نتوانم حرف خودم را بزنم و آینده ای ندارم به همین دلیل آمدم اینجا سخت تر بود، زندگی خودم را سخت کردم برای اینکه آزاد زندگی کنم. وارد کانادا شدم رفتم یک دوره حقوق خواندم به دلیلی که علاقه داشتم (شخصی نه بعنوان کار) و وارد حزب لیبرال کانادا شدم چون می خواستم فعالیت سیاسی یاد بگیرم. در حزب واقعی نه احزابی که، ما احزاب درستی نداریم در 100 سال گذشته در ایران شکل نگرفته متاسفانه و سعی کردم در آنجا کار کنم جزء بورد شهر ریچموند هیل هستم یعنی شاخه استانی نه حزب فدرال، آقای دکتر مریدی هم جزو این بورد هستند خیلی از ایشان یاد گرفتم و فعالیت حزبی کردم در تیم پالیسی و کارهای دیگرشان. تا آبان ۹۸ خیلی روز تلخ بود برای من آن روزها و بعد پرواز ۷۵۲ یک روز صبح من بلند شدم تا شب ۸ تا از دوستانم دیگر نبودند و روز یکشنبه دو مراسم ختم و یک تشییع جنازه رفتم و زندگی من و خیلی از دوستان من عوض شد و از آن روز دیگر این بحث برای من جنبه شخصی پیدا کرد چون من از ایران آمده بودم ولی آنها دنبال ما آمدند و دوستان ما را کشتند و این باعث شد که من دوباره درگیر مسئله ایران بشوم و بیشتر فعالیتهایم کم بود تا مهسا که شروع شد، بسیاری امیدوار بودم فریاد بودم همه فریاد میزدنند اتحاد، منشور و این صحبت ها من از اکتبر یعنی از همان آخر مهرماه به دوستان گفتم که ما اپوزیسیون و چیزی بنام اپوزیسیون نداریم. اپوزیسیون اگر می خواهیم داشته باشیم، خودمان هستیم و خودمان باید اپوزیسیون درست کنیم. دست نوشته های آنئ موقع رابا تاریخ داریم خدمت شما یک روز میفرستم. و شورای اتحاد که وب سایتش را گذاشتم شروع کردیم بسیار در طول این مسیر بارها دوستان ما کنار کشیدند من ماندم گفتند که الان نه منشور درست شده، نه الان وکالت دادند، نه الان این اتفاق افتاده و من گفتم این اپوزیسیون نیست و رفتند و برگشتند تا به این نتیجه رسیدند که داریم اپوزیسیون را ما باید خودمان ایجاد بکنیم. آن طرح های که ما دادیم بسیاری مثل جناب نوری علا فکر میکنند آن طرح برای آینده است، نه ما نقشه راه ما برای براندازی است.یعنی ققنوس برای فکر می کند ما برای اینکه چجوری به براندازی برسیم تمرکز کردیم و روی این پروژه هم به شدت داریم کار میکنیم که آن اپوزیسیون واقعی را که میتواند با تیمهای تکنوکراتش باشد شکل بگیرد ما سعی کردیم تیم هایی که مورد نیاز هست تشکیل بدهیم. یعنی امروز افتخار دارم به دوستان بگویم که ما با گروه های هم پیمان شدیم ما حدود 7 یا 8 گروه هستیم. جناب آقای کهن یکی از دوستانی است که ما ماها با هم جلسه داریم. یکی از همراهان هستند ما عضو نمی گیریم همه با هم همراهیم. چون عضویت یعنی زیر بلیت کسی برویم. ما خودمان اعضاء خودمان را داریم و بقیه دوستان پیمان یاری یا تفاهم نامه ای است که دوست دارد در جلسات بعدی این تفاهم نامه را در مورد آن صحبت بکنم که البته جناب نوری علا یک نسخه را دارند ولی توضیح دوست دارم بدهم اگر فرصتی بشود. چرا ما این تفاهم نامه را و اساسنامه ای که جناب آقای خلیفه فرمودند ما داریم، البته جناب نوری علا ندیدند، جناب کهن دیدند. اساسنامه ای هم بر مبنای همکاری تهیه کردیم حدود 17 صفحه است تفاهم نامه حدود ۴ صفحه است که چجوری میتوانیم یک تفاهم نامه ای داشته باشیم با هدف براندازی و تشکیل اپوزیسیون که هم جمهوری خواه های میانه رو و هم پادشاهی خواه میانه رو یعنی از طیف افراطی منظورم از افراطی آنهایی که دنبال دیکتاتوری هستند نه دنبال دموکراسی، چیزی که خود شاهزاده می گویند سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر، چجوری میتوانیم یک تیمس تشکیل بدهم که بتوانیم یک کنگره تشکیل بدهیمم که این کنگره ملی بتواند بر اندازی را انجام بدهد و فردایی را داشته باشیم و چجوری اپوزیسیون را شکل بدهیم همینطور که جناب نوری علا گفتم مادر بسیار مراحل از پیروزی تا بعد کار کردیم و به جرأت می گویم با بیش از 150 نفر با آنها جلسات داشتیم بساری از جمله جناب کوروش واله که اینجا تشریف دارند که حداقل ۲۰ جلسه در خدمت ایشان بودیم، جناب کهن هم همینطور و خیلی دیگر از دوستان، از جامعه شناسان، روانشناسان، سیاست دان هایی مثل آقای مدرذس، آقای عرفان ثابتی، خانم کنعانی وکلای مختلف شاهین میلادی سعی کردیم از همه دوستان نظراتشان را بگیریم و در این نقشه راه نظرات اینها را.ببینیم و بسیار محکم داریم این افتخار را دارم بگویم که ما یک سری تیم های ما بجز جناب کهن که میشناسید، امروز تلویزیون گردآفرید در کنار ما است حدود یک سال دارند برنامه تلویزیونی از طریق ماهوراه پخش می کنند و شبکه ای در تورنتو درست کردند که کمکهای خیریه و استارلینگ و انترنیت را می فرستند به گروه هایی هستند که حدود ۶ میلیون vpn رایگان دارند به میدهند به ایران الان و عرضم به خدمت شما بسیاری پروژه های دیگر است که امیدوارم بیشتر فرصت شد در مورد پروژهای دیگر هم صحبت کنم. از پروژه نوروز، از پروژه رفع تحریم ها بعد از پیروزی و بسیاری چیزهای دیگر که امیدوارم فرصت بشود در خدمت دوستان باشیم.
اسماعیل نوری علا: دلم میخواهد که از آقای کوروش خواهش کنم راجع به خودش صحبت کند چون که اولا گفتن تا آخر جلسه نمیتواند بماند، ولی در عین حال هم هنوز در مورد اینکه عضو شبکه بشود تصمیم گیری نشده ولی اگر دوست دارید کمی هم شما صحبت بفرمائید.
کوروش واله: با عرض درود من بیشتر قرار بود شنونده باشم ولی چیزی ندارم من خیلی خوشحال می شوم که حداقل موقعیت، موضع و خاصیت خودم را بیان کنم. من کوروش واله هستم (تخلص والی) و در واقع در جنوب کالیفرنیا زندگی میکنم. من عضو گروه گفتمان ملی هستم که از سال 2019 آغاز شد این گروه، گروه کنشگری- پژوهشی است و یک هدف غائی دارد و آن هم هدف رسیدن به ایران به دموکراسی برپایه سکولاریسم و برپایی مبانی جهانی مثل حقوق بشر. در زمینه پژوهشی در واقع بازخورد بر من فلسفه سیاسی، جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی است و در این زمینه تحصیلاتی هم دارم و زمینه کنشگری من همن در زمینه ایجاد تکس کورس ها یعنی از زمانی که من عملا از سال 2019 گفتمان ملی درست شد و من فردی سیاسی شدم در واقع در ایجاد این تکس کورس ها نقش داشتم و موفقیتی هم به دست آوردیم مثلا تس کورسی که جلوی ورد کشتی گیران به آمریکا یا چیزهایی مثل این که بطور مقطعی کار میکرده و یک نمونه دیگر آن هنوز هم وجود دارد روانشناسناسان گروه رهایی است که در واقع بعد از انقلاب مهسا برای حمایت از هموطنان ما درون ایران ایجاد شد. بعد مورد دوم کنشگری ما در زمینه ایجاد گفتمان ما و باورمندیم که در کنار میدان که بسیار امر مهمی است مثل همین سازماندهی، در واقع گفتمان هم بایستی به وجود بیاید پس در زمینه گفتمان سازی دموکراتیک من نقش خاص خودم را از گروه خودمان داشتم و این نقش، نقش پیوند دهنده وایجابی بوده بعد همچنین مورد سوم کنشگری ایجاد نت وورک بوده مثلا آقای ایمان واعظ یک نمونه آن است، ما بسیاری از گروههای هم مدنی، هم سیاسی، هم حقوقی در خارج از ایران و حتی در ایران مثل گروه های دانشجویی، گروه های معلمان، گروه های صنفلی دیگر گروه های کنشگری براندازی کوچکی که در ایران وجود دارد حتی با آنها ارتباط برقرار کردیم و تعاملاتی داریم. و در زمینه نت وورک بهرحال چند سال است پیشرفت خودمان داشتیم. من در خدمت شما هستم اگر میگویم موضع من در رابطه با این فعلا من تشویق میکنم این مجموعه را و امیدوارم که به نتیجه برسد. ولی ابجکتیوی مشخصی برای، چون فرد بسیار شفافی هستم در این زمینه کنش سیاسی، آبجکتیوی مشخصی را برای الحاق به این مجموعه ندارم. ولی این مجموعه را یک مجموعه اجماع گرا کثرت گرا و دموکراتیک می بینم بنابراین در تشویق و تبلیغ و انتشار آن هر کاری از دستم بربیاید انجام میدهم با صمیمیت. اگرکه هم از محفل رفتم بی حرمتی نگذارید مجبورم که از خدمت شما مرخص بشوم.
فرامرزکهن: من جمعه 12 سال است که سعی می کنم که تجربه کنم که معنی سیاست و نظام های سیاسی در دنیای غرب چطور هست و از طرف دیگر تئوری سیاسی را یاد بگیرم مخصوصا فبسفه سیاسی، اقتصادی سیاسی و نظریه سیاسی. خیلی کوتاه بگویم از دید من مشکل اصلی مخالفان رژیم این است که نتوانستند اعتماد سیاسی کسب کنند چه در بین مردم، چه در بین گروه های سیاسی و این برمی گردد به نبود یک نهاد معنی دار، شما چه بعنوان حزب در نظر بگیرد چه بعنوان دولت در تبعید در نظر بگیرد یا هرچیز دیگری. پاسخی که من در آن پیدا کردم در پژوهش های بسیار پیچیده دنیای غرب در ۸۰ سال اخیر، از دید من بهترین راه حل یک نظام پارلمانی در تبعید است که نتیجه اش میتواند یک دولت در تبعید باشد و به همین دلیل من خودم در آلمان انجمنی ثبت کردم رسما در حال ایجاد یک سازمان چتری هستیم در آلمان که به کمک آن بدنه اداری چنین نهاد سیاسی را ایجاد کنیم با کمال میل هر کسی که علاقه داشت حاضریم همکاری کنیم.
شهرام عباسپور: شهرام عباسپور هستم متولد ۹ آبان 1345 از سال 2003 من از ایران خارج شدم. خدمت شما عرض کنم که ساکن فنلاند بودم ۲۰ سال و الان ۲ فرزندم در فنلاند هستند. پسرم ۲۷ سالش است و دختر ۲۵ سال از ۲ سال پیش هم تصمیم گرفتم که به لحاظ کارهای سیاسی بیایم آلمان، چون شرایط فنلاند را زیاد مناسب نمی دیدم و از سال 2010 هم که در خدمت دکتر نوری علا هستم، شبکه سکولار های سبز تاسیس شد بعد از جنبش ۸۸ و بعد از شبکه سکولار سبز که بهرحال جنبش سکولار دموکراسی بود که باز من بودم در خدمت دوستان، بعد از آن حزب سکولار دموکرات و بعد از آن هم مهستان جنبش سکولار دموکراسی که الان هفتمین سال آن را میگذراند من در طی این سالها همیشه در خدمت دکتر نوری علا و دوستان بودم و یاد گرفتم. در مورد صحبتی که خانم طهرانی فرمودند من کاملا موافق هستم. ما در جمع خودمان هم در مهستان که ۷ سال که کنار هم هستیم و همکاری میکنیم همین اختلاف نظرها همیشه بین ما بوده، ولی بسیار دوستانه از همدیگر انتقاد کردیم، بسیار مواضعی داشتیم که شاید 180 درجه با همدیگر متفاوت بوده ولی بهرحال توانستیم با صحبت کردن و طمأنینه و گذشت ۷ سال است که کنار همدیگر داریم کار میکنیم مطالبی که ایشان میگویند من هم موافقم. ما دیروز هم اتفاقا در حزب مان یکی از خانم های اعضاء حزب، همین صحبت را داشت که سعی کنید یک ترتیبی ایجاد بشود که اگر دیگرانی که میترسند یا به نوعی میخواهد بروند بیایند یا فعالیتی داشته باشند و درعین حال میخواهند اسم شان نباشد، من خودم مخالفت کردم. بهرحال ما سال ها است که تمام فعالیت های ما علنی است. همین طور که خانم طهرانی فرمودند، من هم ۵ سال پیش پدرم فوت کرد، تنها پسر خانواده بودم چون خواهرانم بیرون از ایران بودند هیچکدام نبودیم که در مراسم پدرمان شرکت بکنیم و بهرحال الان هم که در اینجا در خدمت شما هستم ۲ سال است که بچه هایم فنلاند هستم آمدم اینجا، دکتر نوری علا بیشتر در جریان هستند که اینجا فعالیتهای دارم انجام میدهم از زمانی هم که انقلاب زن زندگی آغاز شد ما به مدت یکسال روبروی کنسولگری جمهوری اسلامی در شهر فرانکفورت تحصن داشتیم و بهرحال الان هم با تلاش بسیاردوستان من که با ما بودند در این سالها خوشبختانه دیروز خبر خوشحال کننده ای به دست ما رسید که لانه جاسوسی جمهوری اسلامی را در هامبورگ و فرانکفورت خوشبختانه بستند این مراکز اسلامی را این بود که بهرحال من امیدوارم این تلاش های ما این دور همی های ما صرفا به خاطر همین صحبت هایی که آقای کهن کردند، ما آمدیم اینجا که کار سیاسی بکنیم، آمدیم که بهرحال داریم عمل سیاسی انجام میدهیم. این است که همه ما داریم هزینه می دهیم. بچه های ما در ایران چشم هایشان را دادند، بسیاری از دختران و جوانان ما کشته شدند به آنها تجاوز شد و من فکر نمی کنم که ما کار خیلی زیادی داریم اینجا داریم انجام میدهیم در مقابل کارهایی که آنها کف خیابان های ایران انجام میدهند. این است که من فکر میکنم من خوشبختم و خیلی امیدوار هستم با حضور خانم هایی که در جمع ما هستند بخصوص سرکار خانم بابک امیدوارم هرکدام از این خانم ها حداقل یکی دوتا خانم دیگر را هم تشویق بکنند همراه شان بیاورند. من دیگر صحبت زیادی نمی کنم دکتر نوری علا من فکر می کتنم همینقدر کافی است کارهایی که همه با هم انجام دادیم هم در سایت جنبش، در سایت حزب ما هست و در صفحات اجتماعی است، دوستان میتوانند مراجعه بکنند.
شهاب صنیعی: من شهاب صنیعی هستم از 19 سالگی یعنی فکر کنم از سال 1975 در خارج کشور زندگی کردم. الان هم بزودی وارد پنجاهمین سال زندگی خودم می شوم متاسفانه مثل خیلی از هموطنان من هم بخش اعظم زندگی خودم را در غربت گذراندم. من سال ها با اسم مستعار فعالیت سیاسی داشتم به ایران رفت و آمد داشتم ولی همواره در کنار رفت و آمدم به ایران با اسم مستعار فعالیت سیاسی داشتم و مقالات من هم درج میشد البته با اسم مستعار و عرضم به حضور شما که من هم بستگانی دارم در ایران من هم بالاخره مانند دوستان بدم نمی آید که کشورم را ببینم گو اینکه که هربار به ایران پا می گذاشتم، واقعا انگار چیزی گلویم را فشار میداد به خاطر آنکه آنجا به طور کلی شرایط زندگی فوق العاده سخت است و نبود آزادی نبود رفاه واقعا آزاردهنده است و بعد از کشته شدن مهسا، من هم به این نتیجه رسیدم که کلا دیگر چقدر غیرقابل تحمل است و حتی با اسم مستعار هم نمیتوانم و باید فعالیتم را ادامه بدهم از این زاویه من با خانم طهرانی کاملا موافقم و بر این باورم که: یا کگن با پیل بانان دوستی/ یا بنا کن خانه ای در خورد پیل. این زاویه، من فعالیت های مختلف داشتم فکر نمی کنم، برای خودم جالب نیست شاید برای دوستان کمتر هم جالب باشد. اینکه می پردازم به آن بخش قضیه که مسبب این شده که ما امشب یا امروز در این زمان دور همدیگر جمع شویم و وقتی خودمان را بگذاریم. شخصا بر این باور هستم که به قول حافظ: کشتی شکستگانیم ای باب شرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار آشنا را. من فکر می کنم ما ایرانی ها مثل کشتی شکستگان در این ۴۴ سال خفت انگیز روی دریا افتادیم، من فکر می کنم ما به این دلیل به جایی نرسیدیم بخاطر اینکه ما همواره سعی کردیم خودمان را همواره روی آب نگهداریم و به سمت جزیره ای نرفتیم. حالا شنا کردیم ۲ قدم به راستي ۴ قدم به چپ باز هم سر جای خودمان ایستاده ایم و این رژیم نکبت هنوز هم سر جایش است و فکر میکنم اگر ما بخواهیم کاری بکنیم به جایی برسیم باید هدفمند باشد، هدف ما مشخص باشد. از این زاویه که ما ایرانی ها به تعداد خودمان در کشورهای مختلف، انجمن های مختلف داریم من فکر نمی کنم بشود همه را در همه موارد زیر یک چتر کشاند. بر این باور هستم که اگر ما بخواهیم به جایی برسیم باید در چارچوب اصول های کوتاه و معجز باشد. همان اصول هایی که بارها از آن نام برده شده من باب مثال در راس همه سرنگونی این رژیم نکبت، براندازی این نکبت و برقراری یک سامانه سکولار دموکرات که به طبع منتخب ملت ایران باشد، چه پادشاهی باشد چه جمهوری باشد ولی جمهوریت در آن حفظ شده باشد. از این زاویه فکر میکنم اگر ما روی همین موضوع ها بخواهیم دست همکاری به طرف همدیگر دراز کنیم و بگوییم این اتوبوسی که ما می خواهیم به سمت رفاه و آزادی و سربلندی خودمان ببریمش اولین ایستگاهش باید همین مسئله آزادی، اولین قدمش باید سقوط این جمهوری اسلامی باشد چون در بود این جمهوری اسلامی هر چیزی دیگری علی السویه خواهد بود و موضوعیتی نخواهد داشت. سرنگونی جمهوری اسلامی در راس کار ما باید باشد و این سرنگونی جمهوری اسلامی من شکی ندارم به واسطه به راه افتادن پروسه مبارزه مدنی و اعتصابات گسترده در کف ایران اتفاق خواهد افتاد. من می توانم بروم جلوی سفارت به بشینم، خیلی هم خوب است، اعتصاب غذا بکنم، حتی کار دیگر هم انجام بدهم، ولی در نهایت این جمهوری اسلامی سر کار خواهد ماند. مبارزه مدنی و اعتصابات گسترده من فکر میکنم اگر ما انجمنی تشکیل بدهیم گروه های تشکیل بدهیم، این گروه ها باید در چارچوب همین اصول های کوتاه و موجز به منظور تبلیغ و حمایت برای شروع پروسه مبارزه مدنی در کف خیابان های ایران و حمایت آن قدم بردارد. اگر این را ما بتوانیم بکنیم چسبی برای همبستگی ما بین ما ایرانیان فرای اینکه از چه گروه میآئیم، فکر می کنم شانس موفقیت ما خیلی بالا باشد. خیلی متشکرم از وقتی که به من دادید امیدوارم که زیاد پراکنده گویی نکرده باشم.
اسماعیل نوری علا: اضافه میکنم بر آنچه که آقای حسین نژاد نوشتند ایشان اینکه عضو مهستان هستند و ۷۳ سال دارند و در پاریس با دامادشان انجمن هما را در پاریس تشکیل دادند و صحبت کردند که این انجمن هم بپیوندد به این شبکه من علاوه میکنم و آن اینکه ایشان از مجاهدین قدیمی هستند مترجم زبان عربی هستند و مترجمه آقای رجوی بودند. در تمام مذاکرات شرکت داشتند و یک جایی توانستند که رابطه خودشان را قطع بکنند و به شدت هم مورد حمله مجاهدین هستند. ولی من در طی این چند سالی که با ایشان کار کردم ایشان را انسان سازنده و خوش فکری دریافتم. آقای امیر بیگر را آخر گذاشتم برای اینکه اول صحبت کرده بودند را کمی راجع به خودشان گفتند.
امیر بیگلر: جناب نوری علا من صحبت یعنی معرفی که کردم البته دوست داشتم دوستان صحبت کنند، نظری هم بدهند. من نگاه بکنم نام ها برای من فراری است. بانو طهرانی صحبت کردند در موردش که این سازماندهی چجوری باشد دوستان از کانادا، ببخشید پوزش می خواهم من به نام مخاطب قرار نمی دهم ولی اگر خوب است که بتوانیم این ساختار را درست بکنیم. البته اینطور که دوستان توضیح دادن یک ذره به عقیده من کار مشکل میشود چون متخصص ما زیاد داریم. متخصصان وقتی که دور هم مینشینند مخصوصا، پوزش می خواهم این یک واقعیتی است که ما باید قبول بکنیم، یک جورایی در آن فرهنگ صفر و 100همیشه فکر می کنیم حرفی که من میزنم درست است. اگر بتوانیم نقطه 50 برسیم که بتوانیم با همدیگر به یک توافقی برسیم چون هرکسی بالاخره تخصصی دارد، دوستانی که شنیدند فعالیت کم یا زیاد هر چه که هست در نقطه وسط به همدیگر برسیم و بتوانیم یک کار بزرگی انجام بدهیم. من از فعالیت های خودم شهرام جان صحبت کردن، البته ایشان خیلی با فروتنی صحبت کردند. جریان مسجد هامبورگ یکی از افتخارات من است. البته به دست من تنها نشد، آتشش را من در هامبورگ شروع و روشن کردم و واقعیت چند نفر از جوانانی که سال 2015 وارد هامبورگ شده بودند من به خاطر مسائل، اینکه آشنا بشوند با فرهنگ آلمانی بتوانند در جامعه خودشان را سریعتر پیدا کنند، با اینها نزدیک شدم برای آنها کلاس زبان گذاشتم کارهای اداریشان را اگر می خواستند برایشان انجام می دادم و این پتانسیل را در تعدادی از آنها که نامشان هم هسن در اینترنت میتوانید بگویید که به خودشان می گویند «نسل برانداز» گروه 7یا ۸ نفره هستند. اینها در این چند سال کارشان را ادامه دادند. کاری که اینها کردند این بود که این مسأله لانه جاسوسی را اینها آوردند کردند گفتمان اجتماعی، اینها آن کاری بود که کرده اند. بچه های فرانکفورت هم این کار را کردند. شهرام جان با فروتنی گفتند، ولی خوشحال هستم که این انجام شد و این خط اینها در اصل این جوری نیست که فقط کار بچه ها بود. این آتشی که من روشن کردم به نتیجه رسید نه، همیشه به اصطلاح آلمانی است که می گوید موفقیت جمع تصمیمات خوب است. یعنی این عملی که انجام شد شرایطی بود که دست به دست هم داد، فعالیت هایی که این بچه ها در عرض این چند سال کردند باورتان نمیشود، جریمه دادن، کتک خوردند، فحش شنیدند، کتک هم زدند و فحش هم دادند، این را خدمت شما عرض بکنم پلیس برو شکایت بکن دادگاه برو با این سازمان از حفاظت از قانون اساسی آلمان با آنها صحبت بکن مدارک را بکن، اینها همه دست به دست هم داد و شرایط فعلی حالا چه هست آینده نشان میدهد اینجا نمی خواهیم گمانه زنی بکنیم و تحلیل بکنیم. این خط عوض شده و این یک شرایط خوبی است برای اینکه ما بتوانیم این شبکه را الان اداره بکنیم و امیدوارم هرچه زودتر به نتیجه برسیم به یک گفتمان جمعی برسیم، نتیجه بگیریم و این کار را آغاز بکنیم. من امید دارم، بچه ها که میگویند باید این کار را بکنیم جناب صنیعی گفتند که اتفاق باید در ایران بیفتد، حرف شما درست است. در نهایت تغییر رژیم در ایران به دست ملت ایران انجام خواهد شد، ولی مسئله سر این است که ما توانایی این را داشته باشیم که پشت اینها باشیم که از نظر بین المللی بتوانیم حمایتشان بکنیم. این از طرف ما انجام میشود از طرف شاپور انجام میشود دیگر به آن بستگی به ابتکار و شدت فعالیت ما دارد.
شمس دارابی: من عذرخواهی می کنم که دیر رسیدم. من ساعت را اشتباه گرفتم. یک ساعت تأخیر داشتم خیلی خیلی از شما و همه دوستان عذرخواهی میکنم. من عضو حزب سکولار دموکرات ایرانیان هستم و 20 سال این افتخار را دارم که از آقای دکتر نوری علا بیاموزم. از 8 یا ۹ سال است که عضو جنبش هستم. در ایران هم کارمند سازمان بهزیستی بودند. رشته علوم سیاسی درس خواندم. من مثل هم می دوستان سخنور نیستم اما هر کاری باشد با جان و دل در خدمت هستم.
اسماعیل نوری علا: من فکر نمیکنم کسی را جا گذاشته باشم. خوشبختانه در حین معرفی پیشنهاد هم رسید. من فکر میکنم که دو سه پیشنهادی که شد می توانیم همین امروز راجع به آن تصمیم گیری بکنیم که در سرنوشت کار آینده ما بتواند موثر باشد. اول این بود که ما همه کار ما آشکار و ترانسپرنت خواهد بود. یعنی ما کار مخفی نمی کنیم. آدم هستیم و نام مستعار هم راه نمی دهیم به خودمان. این پیشنهاد بود البته، اگر کسی مخالفتی با این قضیه دارد ما میتوانیم شاخه مخفی هم داشته باشیم. مثلا در ایران اگر کسانی خواستند به ما بپیوندند، ولی در خارج از کشور پیشنهادی که من فهمیدم این است که ما توافق بکنیم که اینکه یکی میخواهد برود ایران و برگردد بگذاریم کنار آیا در این زمینه کسی می خواهد توضیح بدهد یا اینکه.
حسین عرب: ما دو رویکرد داریم با این قضیه شبکه، یک رویکرد رویکرد پیشگام است، اصطلاحی که یک گروه پیشگام می شوند به اصطلاح و اینها در واقع اصطلاحی که خودشان داشتند به کار می بردند، گفتند یک موتور کوچک است که موتور بزرگ را راه می اندازد و بعد میتواند آن رژیم را سرنگون کند. ما میدانیم فداییان خلق یکی از این گروهها بودند مجاهدین خلق همی ائوری را داشتند تئوری پیشگام. یکی تئوری دیگر این است که مه باید همه بیایند وسط میدان و هر کدام واسع خودش در توان خودش وارد مبازه بشود تا اینکه بالاخره این نظام سرنگون بشود حالا هر نظامی بحث جمهوری اسلامی ما باید تکلیف این را روشن کنیم ما دنبال یک گروه پیشگام هستیم، این شبکه گروه پیشگام هستیم یا یک شبکه که میخواهد گسترده باشد نه پیشگام که در واقع بتواند حتی بخش بزرگی از چه خارج کشور چه داخل کشور به آنها بپیوندد و اینموتور اصلی این باشد نه اینکه موتور کوچک باشد موتور بزرگ را بخواهد راه بیاندازد. به نظر من خیلی مهم است. آنچه که شما گفتید سوالی که مطرح کردید در واقع میشود بخشی از همین اگر شما میخواهید موتور کوچک باشید باید مخفی باشید، نصفش مخفی باشد نصفش آشکار، چون بهرحال ممکن است این آدمها مخفیانه بروند ایران مبارزه کنند اصلا شرایط فرق میکند با یک مبارزه ای که بخواهد جمع باشد و عمومی باشد این را من خواهش میکنم اگر ممکن است روی آن کار کنیم. این در واقع پایه همان مطلبی است که شما دارید مطرح میکنید.
امیر بیگلر: شاید دو دقیقه هم کمتر بشود. سپاس از شما جناب نوری علا من صحبتی که میکنم پیرامون یا پیرو صحبتهایی که خانم طهرانی بانو مهری کردند من خودم به شخصه از هم اکنون به شما بگویم در هامبورگ اگر کسی بیاید این انجمن تشکیل بشود، کسی بیاید بگوید من اینجا نشستم چون دارم میروم ایران نه کاری می کنم و نه چیزی مسئلهای نیست میخواهی بروی ایران برو ایران مشکل خودت است ولی در این گروه باید فعال باشی بگویی فلان کار را بلدم بکنم بیا این کار عهده دار شو و زیر نظر این کار را انجام بدهی. شرایط من به شخصه با این شرایط، کسی که می گوید من می خواهم بروم، باور کنید دوستان من از زیر بوته به عمل نیامدم 1982 از ایران خارج شدم 18 سالم بیشتر هم نبود همینطور که شهرام گفت پدرم را از دست دادم ندیدم در یک خانواده پرجمعیت هم بودیم، خواهرم بچه دار شده یکی دوتا برادرم بچه دارد شده هیچکدام از اینها را من ندیدم. من همین هفته پسر خواهرم را وقتی از ایران اومدم ۲ یا ۳ سالش بود، الان دیدم که تو آن عتیق من نیستی آنقدر قدش بود الان میبینم پیرمردی شده موهای سفید شده ریش هم سفید شده واقعیت این را به شما بگویم، مسئله داشتم که نروم ایران، مثل خیلی ها که سال زمان رفسنجانی آمدند، گفتند اگر کسی جنایت نکرده بیاد پاسپورت بگیرد، خیلی از دوستان بچه ها که در دانشگاه بودند درس شان تمام شده یا نشده، گرفتند رفتند ولی من قبول نکردم. همینطور که در ایران قبول نکردم با اینها کنار بیایم اما البته این تصمیم من بود نمیگویم همه باید این تصمیم را بگیرند، ولی شرطش من به شخصه این می گذارم که اگر میخواهی بروی و یواشکی کار بکنی ولی باید کار بکنی، اینجوری نیست که تماشاچی بیاید.
فرامرز کهن: نظر من این است که اگر می خواهیم برای دموکراسی بیاوریم حداقل باید روش کار ما دموکراتیک باشد. اگر ما نگاه کنیم به کشور غربی تقریبا در هیچ کشوری در هیچ اجباری به رای گیری وجود ندارد. در آمریکا متوسط در 100 سال اخیر فقط ۵۲ درصد جمعیت اخیر در رای ریاست جمهوری شرکت کردند، به این معنا نیست که ۴۸ درصد بقیه هیچ حمایتی نمی کنند، هیچ کمک به دموکراسی نمی کنند، هیچ حفاظتی نمی کنند. ما نیاز نیست که همه اعضای ما در آن سطحی باشند که چهرشان به صورت علنی مشخص باشد. مثلا میتوانیم ۵ نفر را انتخاب کنیم برای این گروه چهره عمومی باشند، می توانیم 10 نفر را انتخاب کنیم که مدیران دپارتمان های مختلف باشند، عکس این 15 نفر را می توانیم بگذاریم وبسایت، ولی اگر که متخصص آی تی است و حاضر است حمایت کند حاضر است منابعش را در اختیار ما قرار بدهد بدون اینکه اسمش در وبسایت بیاید، منطقی نیست که ما به این شخص بگویم که نه تو یکبار پاشدی رفتی دیدن پدر مادرت تو خائن هستی، تو دشمنی، تو فلانی، منطقی نیست. میشود از همکاری و حمایت از منابع این افراد استفاده کرد بدون اینکه فیلتر های غیر منطقی بگذاریم و جلوی آنها را بگیریم.
ویدا طهرانی: هم یک پیشنهاد داشتم هم در رابطه این مسئله می خواستم صحبت بکنم. پیشنهاد من این است که هر طریقی که شما مطرح میکنید یک رای اکثریت بگذاریم یک نفر موافق یک نفر مخالف صحبت بکند و بعد با رای اکثریت ببندیم، وگرنه آنجوری دو نفر دو نفر همه باید همدیگر مخالفت بکنیم نظرهای مختلف و ساعت ها ادامه پیدا میکند. در مورد این مسئله آقای فرامرز یک جمله جالبی گفتند که ما هم با آمریکا مقایسه کردند هم با بحث اینکه دموکراتیک رفتار بکنیم، عکس و اسم اعضاء، من آن قسمتی که مخالفت کردم با این مسئله بحث این نبود که اسم و عکس اعضاء باشد یا نباشد، من ویدا طهرانی همین هستم، همینجوری در جلوی دوربین می نشینم، همینطورس تظاهرات میروم، این انتخاب من است. بله یکی دیگر می تواند این کار را نکند. اما اینکه ما بیاییم با آمریکا خودمان را نمی توانیم مقایسه کنیم چون از لحاظ دموکراسی سالها از ما جلوتر هستند، ما هنوز به آن چرخه نیفتادیم و می توانیم یاد بگیریم و تمرین بکنیم. اما الان ما در وضعیت جنگی هستیم. در وضعیت مبارزه هستیم. اینکه ما یک سیاهی لشکر میلیونی بخواهیم که هیچ کاری نکنند، یعنی فقط به اسم اینکه به دوست دارند در یک انجمن باشند، به قول آقای بیگلر فقط بگویند که در این انجمن باشد من دوست دارم ولی هیچ کاری نمی کنم هیچ فعالیتی ندارم، من با این قسمت مخالف هستم. آن اصلا به نظر من نباید چنین آدم هایی باشند. باشد شما می خواهی ایران بروی سفر کنی، بقول آقای بیگلر هیچکدام از ما از زیر بوته به عمل نیامدیم، همه ما عزیزانی داریم، همه ما نگرانیم که فعالیت های ما اینجا برای عزیزان ما دردسر درست میکند یا نمیکند. اما به قول معروف می گوید همین که هست داریم، مبارزه میکنیم. افرادی که توانمندی دارند دوست دارند چهره شان باشد اسمشان باشد که هست، آنی که دوست ندارد دارد در کنار کار میکند یک بحث دیگر است ولی اینکه یک جماعت دوست دارند در یک انجمن باشند بگویم انجمن ما ۲۰۰ نفر عضو دارد ولی از ۲۰۰ نفر ۵ دارند کار می کنند 195 نفرشان کنار ایستاده اند که فقط در هنگام پز دادن بگویند عضو این انجمن هستیم ولی مسافرتش ایران را بروند هیچ کس هم نفهمد آنجا بروند روسری سرشان کنند، نه این مماشات میشود ما داریم مبارزه میکنیم به همین من قرار نیست به خاطر اینکه بتوانم ایران بروم، بتوانم از پتانسیل دموکرات بودن استفاده کنم، این طرف هم باشم آن طرف هم رو سری بگذارم به سرم که بخواهم خانواده ام را ببینم، می خواهم گشت و گذارم را بکنم چون از اروپا هم آمدم دیگر ایران هم برای من سفره پهن می کنند و غش و ضعف میکنند نه این قسمتش غلط است.
حسین خلیفه: من میخواهم یک مسئله را تصحیح کنم بنده سال خروج 81 اعلام کردم منظورم 1981 بود و دیگر از آن بعد هم به ایران نرفتم خلی هم دلم میخواهد ایران بروم. به قول معروف درد هجری کشیدم که مپرس. پیش فرض ما از اینکه می خواهیم یک ائتلاف مشتاقان به وجود بیاوریم چیست؟ اگر می خواهیم مثل همه جریان های سیاسی که چند چهره ویدویی دارد و بعد پزشرا می دهد من نماینده کردستان هستم یا نماینده نسف ایران هستم و یا بعضی ها، اینها را ما داریم دیگر لازم نیست ما حرکات دیگری از این قبیل انجام بدهیم. اگر نه واقعا یک ائتلاف مشتاقانی بوجود بیاوریم که بتواند خودی نشان بدهد و بگوید ما هستیم و به نظر من چهره ها باید علنی باشد. آقای صنیعی در نروژ هستند، من سالها است که تظاهرات نمی روم، چرا؟ چون در سفارت می بینیم که 15نفر آمدند، نرفتنش خیلی بهتر است آبرو بشود برای اپوزیسیون. چرا؟ چون بعضی ایران میروند و ایران رفتن ها مانع از این شده، اینها برانداز هستند چون ایران میروند نمیتوانند مثل یک برانداز رفتار بکنند. من باز هم تجربه کردم که در حین خیزش زن زندگی آزادی، واقعا تعداد براندازان خیلی بیشتر شد چون یک شور و شوقی بوجود آمد. شوق براندازی بیشتر شد و خیلی هم که ایران میرفتند آمدند بهدون لعاب در همایش ها شرکت کردند و از آن به بعد ناچار شدند ایران نروند. اینها مسائلی است که باید در واقع به طور جزئی در مورد آن صحبت بشود، چون وقت کافی نیست بیشتر از این نمی شود صحبت کرد. مثل آنهایی که می آید پناهندگی میگیرند، پناهندگی سیاسی میگیرند بعد هم ایران میروند، این خندیدن به ریش پناهنده هایی است که ده ها سال است در اردوگاه های پناهندگی گرفتار آمدند و واقعا پناهنده های سیاسی و برانداز هم هستند. یعنی خیلی از ایرانیها آمدن پناهنده سیاسی اینجا گرفتند و بعد از ۲ سال میروند ایران. اینها خیلی مسائل اخلاقی در آن است و هم مسایل سیاسی است که همه در جای خودش باید به آن توجه داشته باشیم.
اسماعیل نوری علا: خانم طهرانی من فکر می کنم که وقتی که راجع به اصول کار با هم اشتراک نظر پیدا کردیم، آن وقت رای اکثریت غلبه پیدا میکند. ما هنوز وارد آن اصول کار نشدیم. این است که من فکر میکنم این تصمیمی که میخواهیم بگیریم تصمیم اصولی است که ممکن است مثلا بگوییم که نخیر ما میتوانیم اعضای پنهان هم داشته باشیم. شما بگوید من در این جلسه نمی آییم. این است که اول اجازه بدهید از طریق اغنایی برویم جلو حرف همدیگر را بشنویم تا از اول دیکتاتوری اکثریت را جاری بکنیم در این مسئله. خانم دکتر بابک من نه شما را معرفی کردم چون نیاز به معرفی نداشتید و الان هم میکروفن را به شما می دهیم نظرتان را بفرمائید.
میترا بابک: اولا من نگران بچه توکیو هستم چون واقعا خیلی سخت است تا این ساعت بیدار ماندن و دوما هنر خلاصه گویی یکی از اساسی ترین بخش گروپ کنتراکت سمینارهای من است. خلاصه گویی کنیم من خودم هم صحبت زیاد میکنم خیلی وقت ها. یعنی اول به خودم دارم می گویم به اضافه اینکه صحبت هایی که کردید من همه را شنیدم یک مسئله خیلی خیلی مهم زن زندگی آزادی خود جوش مردم آمدند و دیدیم که چجور مردم دنیا حتی از ژاپن هم من دیدم با آنها صحبت کردم آمده بودند. مسئله اینجا این است که این ائتلاف مشتاقان هستی اساسی آن طبیعتا باید مشخص باشد چه کسانی هستند خیلی مهم است. و بسیار هم مهم است که چه اعضایی را چه شخصیت هایی را چه کسانی می توانیم اصلا مهم نیست شخصیت تحصیل کرده باشد اصلا مهم نیست که به واقع دغدغه مند است و حاضر است که بدون سانسور خودش هیئت موسسان باشد. من خودم 33 سال است آمدم سیاسی هم امدم، هرگز هم برنگشتم و همیشه هم در تمام صحبت های تلویزیون و سمینارها همیشه هم سیاسی صحبت کردم. یکی از دلایلی که من از من و تو آمدم بیرون برای اینکه بعد از ۸ سال سانسورم می کردند. اما مسئله اینجا این است که ما افزایش حامیان میخواهیم ما اگر بخواهیم صحبت های ویدا جان را خیلی باور دارم چون خودم 33 سال خودم برنگشتم اما یک مسئله خیلی مهم است حامیان ما احتیاج داریم، یعنی وقتی که ممکن است خیلی فعال نباشند، اصلی ها میتوانند بسیار فعال باشند. ما هرچه بیشتر بتوانیم بیشتر جذب کنیم یعنی پیشنهاد من این است که یک سری هسته اصلی که کاملا مشخص است بک گراند مشخص است همه چیز ما شفاف و شفاف است. یک بخش دیگر هم اجازه بدهیم یک سری از دوستان دیگر حامیان ائتلاف باشند که ائتلاف مشتاقان ایران مداران یک چیز کاملا تازه است، یک احساس ملی گرایی به انسان می دهد به همه میدهد یک احساس دلگرمی میدهد بخصوص اینکه این ائتلاف از جنبش هفت ابان و سکولار دموکرات و پادشاهی خان آمده، اینها با هم ائلاف کردند در روز ملی شیر و خورشید را، این اصل قضیه است که ما بتوانیم مردم را جذب بکنیم. جذب کردن مردم.خیلی مهم است به موقع هر لحظه اتفاقاتی ممکن است بیفتد و ما احتیاج داریم به همان حرکت های خود جوش تظاهرات و این حامیان هستند حتی اگر می روند ایران و می آیند مثل ویدا هستم، خیل حساس هستم اینقدر به قول خودشان راحت میروند و میآیند، اما کاری نمی توانیم بکنیم با این قضیه هنوز یک سری هستند که میروند ایران می آیند و بهتر است که دفعشان نکنیم و کم کم همین قدر که در زن زندگی آزادی آمدند و دیگر نمیتوانند برگردند و شدند برانداز واقعی، خودش یک حُسن است به اضافه در گذشته خیلی میترسند. ما می خواهیم تلاش کنیم ترس های غیرواقعی را برداریم و اگر هم می آیند بتوانند ماسکشان را بزنند راحت ولی در تظاهرات شرکت داشته باشند و احساس بکنند که خاکستری نیستند. این احساس را ما باید به آنها بدهیم. یعنی ائتلاف یعنی احساس خاکستری بودن اینجوری از آنها بگیریم مادامی که آمده تظاهرات این میتواند کم کم ماسکش را هم بردارد و راحت تر بتواند خودش را علنا اعلام بکند بخصوص که جمهوری اسلامی دارد روز به روز ضعیف تر میشود. پوزش میخواهم از زیاده گویی.
سالار غدیری: ما با آقای نوری علا فکر کنم ۳ بار صحبت کردیم با بچه های انجمن ایرانیان آزادی خواه و تمام هم و غم ما فکر کنم همین قسمت بود که تمام دغدغه ما این است که قرار است چه کار کنیم قرار است فقط بنشینیم صحبت کنیم، هستند خیلی اساتید عزیزی هستند که بتوانند هر روز داخل تلویزیون و برنامه های اینترنتی صحبت کنند. الان وقت جنگ است به نظر به نظر اکثریت شاید 200 یا 300 نفر هستیم ما، الان وقت جنگ است و کسی که تظاهرات نباشد و ماسک می خواهد بزند هر چه میخواهد بزند من کاری ندارم، کسی که الان به عنوان لیدر های همین انجمن ایرانیان آزادی خواه هستند یکی خود بنده هستم، در ایران حکم اعدام دارند، با آن کسی که تظاهرات نمی آید من می خواهم خاله ام را ببینم حالا به قول دوست عزیزمان ما هم از زیر بوته به عمل نیامد همه خانواده داریم همه ما خانواده های ما تحت فشار هستند و اگر قرار بود بخواهیم فقط صحبت بکنیم قایمکی یا پشت پرده فکر کنم کمی من با این مسئله مشکل داشته باشم. واقعآ از ویدا خانم تشکر می کنم که به صراحت گفتند که اگر بشود روی این فکر کنیم ما آمدیم برای میدان، آمدیم برای جنگ، نیامدیم بنشینیم چه کسی می خواهد خانه اش را ببیند یا عمه اش را ببیند. من که نمی توانم، دوستان ما که مادران شان فوت کردند چندتا دوستان خود من که برای آنها مجلس گرفتیم برای مادرشان که نمی توانند برگردند. اینها را من نمی توانم با کسانی که میخواهند پشت پرده باشند، هر وقت ایران براندازی تمام شد بیایند وسط از من تمام.
اسماعیل نوری علا: من یک پیشنهاد دارم آن است که ما بیایم عضو وابسته و عضو پیوسته بگذاریم و آنهایی که وابسته هستند حق انتخاب کردن و انتخاب شدن نداشته باشد. آیا این می تواند راه حلی باشد؟ بخصوص دلم میخواد خانم طهرانی در جواب خانم دکتر میترا صحبت کنند.
ویدا طهرانی: خانم دکتر خیلی دوستشون دارم ولی خوب به خود اجازه میدهم که یک کوچولو با ایشان مخالفت هم بکنم. بخش مخفی را در صورتی شخصا قبول دارم آن هم این است که بچه های داخل ایران اگر بخواهند به این جمع مشتاقان بپیوندند باید مخفی باشند اصلا شکی نداریم. اما ماهایی که خارج از ایران هستیم نه واقعا فکر می کنم که یک بی انصافی بزرگی است بین آدمهایی که اینجا داریم مبارزه میکنیم و زندگی هایمان را وسط گذاشتیم اما یک سری آدم هم بخواهند کنار ما باشند. ببینید خانم دکتر اینکه هسته اصلی مشتاقان یا ایران مداران،واضح است آمدند برای مبارزه آمدند وسط، اگر تظاهرات اطلاع رسانی بشود، هزاران نفر بیایند شکی نیست، صورت هایشان هم بپوشانند، ماسک هم بزنند عینک هم بزنند دیده نشوند، اصلا فبه المراد همه این را می خواهیم همه دنبال این هستیم که دوباره قصه برلین تکرار بشود اما خود ایران مداران این به کار اصلی آن گروه اصلی ها شبکه اصلی که من اولش پیشنهاد کردم، یک شبکه اصلی که شاخه هایش آن در تمام دنیا شروع کند فعالیت کردن، در آن شبکه اصلی قرار نیست آدمها مخفی باشند. نباید باشند آن شبکه اصلی همه داریم مبارزه میکنیم. حالا اگر من از سوئد آمدم گفتم که ما در یوتیور و استکهلم 50 نفر هستیم در سپیدار الان ما ۳۰ خانم هستیم از این 30 تا همه ما همه سپیدار به ایران مداران پیوستیم ولی از این 30 تا 10 نفر هر کاری که داشته باشید انجام می دهند ۲۰ نفرشان کارهای پشت صحنه انجام میدهند این یک بحث دیگر است. ولی اینکه من بیایم اینجا در سوئد یک انجمن بزنم به اسم ایران مداران، بعد در این انجمن 30 نفر عضو بشود که۲۰ نفر پنهان باشند 10 نفر فعال باشند، من با این بخش مخالفت میکنم. ولی اگر انجمن های متعدد نداشته باشیم یک شبکه اصلی باشد همه آدمها دارند کار میکنند هیچ مشکل هم نداریم. اما در نهایت از کارهای احساسی بدم می آید ولی من عکس برادرم را بگذارم پسر 27 ساله 8 شب با من صحبت کرد 10 شب پدرم زنگ زد گفت، امیررضا مُرد امیر رضا مُرد، من تمام موهایم یک هفته ای سفید شد. درد من اینجاست که بین من و آن که میرود ایران می آید میرود بین برانداز بودن من و برانداز بودن او، زمین تا آسمان فرق وجود دارد کنار من بایستد عشق میکنم دستش را میبوسم سر تعظیم هم فرود می آورم کنار هم باشیم و مبارزه بکنیم اما نگو همرزم منی. و این قسمت است که می گویم یک مقدار باید دقت بیشتری بکنیم.
اسماعیل نوری علا: من فکر میکنم پس اول راجع به این مسئله صحبت کنیم که آیا این شبکه از انجمن ها درست میشود یا از اعضای مفرد؟ اگر که در این مورد نظری هستی آن را اول روشن بکنیم بعد برسیم به این راه حلی که ممکن است وجود داشته باشد. دوستان نظرشان چیست؟ آیا ما برویم سراغ انجمن ها یا برویم سراغ اعضای منفرد.
ایمان واعظ: من فکر می کنم هر دو خوب است یعنی هم انجمن ها باشند هم افراد باشند چون بعضی از افراد هستند که انجمنی عضو نیستند و میتوانند به صورت انفرادی بیایند در تلاش ها کمک بکنند. من با صحبت دوستان موافق هستم روی بحث، خودم گفتم ما مایو تنمان کردیم و کت شلوار قصد شنا کردن و شنا یاد گرفتن نداریم. ولی به طبع مسائل یک سری از افراد در گروه ما هستند که ما در تیم خودمان هم داریم که مشکلی با اینکه علنی باشند ندارند ولی به دلایل مسائل امنیتی آنهایی در این میدان هستند با گروه های نظامی در تماس هستند یا بحث سایبری امنیت تیم کار میکنند را ا خودمان صلاح نمی دانیم کسی بداند که چه کسانی هستند. بخاطر اینکه این یک حفره امنیتی اجرا میکند. ما با دشمنی داریم می جنگیم که بسیار قوی است و جاسو های فراوان دارد. یک لایه امنیتی را خودمان بخاطر امنیتی تیم و اطلاعات خاص ایجاد بکنیم منطقی است یکسری پست ها است که کسی نباید بداند مثلا ممکن است ما فردا یک تیمی داشته باشیم که صلاحیت خودمان را بررسی بکند. ایمان واعظ ممکن است امروزط ادم سفیدی باشد ولی فردا یک فشاری به خانواده اش در ایران یا .همسرش بیاورند که من دیگر نتوانم سفید باشم شما بفهمید این را و شما بگوئید درست است ایمان واعظ روی انجمن ایران مداران ولی از فردا دیگر خانم دکتر میترا سخنگو باشند، ایشان را حذف بکنید اخراجش بکنید چون صلاح دید و تشخیص داید ایمان واعظ یک چیزی در او عوض شده و یک مشکل پیش آمده اینها طبیعتا باید دیده شود. اینها طبیعتا باید دیده بشود به نظر من یعنی آن تیم که تشخیص صلاحیت می دهند باید تیمی باشند که پنهان باشند که نتوانند در تیم نفوذ کنند، تیمی که از لحاظ امنیتی آدمها را بررسی میکنند نباید قابل شناسایی باشند. ممکن است در بین همه باشند ولی من ندانم جناب نوری علا و ) جناب دارابی و خانم دکتر میترا اینها کسانی هستند که صلاحیت را بررسی میکنند، من نباید بدانم چون وقتی یک نفر را اخراج می کنند کسی نباید بداند چه اتفاقی افتاد که بروند سراغش یا نفوذ بکنند و یا بروند از بین این ۳ نفر را تحت فشار بگذاریم. مسائل امنیتی تشخیص آن است که در نظر می آیند و فکر میکنم که اینکه افراد هم بیایند و گروه ها هم بیاید باعث همگرایی و تلاش مضاعفی میشود که بتوانیم تیم گسترده تری در کنار هم داشته باشیم.
ویدا طهرانی: من پیشنهاد را همان اول گفتم فکر میکنم از صحبتم سوء برداشت شد. یک شبکه اصلی داریم که از هیئت مؤسس و هیئت مدیره شورای مرکزی هر چیزی که میخواهد اسمش باشد شکل میگیرد در کشورها و شهرهای مختلف رسما ا انجمن ایران مداران ثبت نکنیم. شاخه ایران مداران در شهر گوتنبرگ، این شاخه ثبت شده نیست اما رسما به شبکه وصل است. رسما دارد کار شبکه را میکند یعنی شاخه ها را داشته باشیم که همه زیر پوشش این شبکه باشند ولی اینکه بیاییم در هر شهر یا کشوری یک انجمن دیگری ثبت بکنیم، من از ابتدا این قسمت منظور بود. من فقط یک مثال بزنم حدود 300 خورده ای از لحاظ آماری ولی حدود ۳۰۰ انجمن و حزب و گروه در کل دنیا داریم 170 یا 180 پادشاهی خواه هستند یکی سامانه پادشاهی است، یکی سامانه پادشاهی بهاری هست، یکی حزب پادشاهی، قشنگ نیست هی دارد گسترش پیدا میکند. من همه صحبتم آن ثبت انجمن ها در کشورهای مختلف بود که می تواند شاخه باشند، یک هسته مرکزی وجود دارد از همه کشورها به طور مثال اگر این گروه باشند، هستند هماهنگی انجام میشود هرکسی در کشور خودش و شاخه ها وصل می شود نظر من این بود فکر می کنم یک مقدار دوستان شاید بد گفتم امیدوارم توانسته باشم توضیح بدهم.
اسماعیل نوری علا: یعنی اینکه شما میفرمایید که ما اینکه در شهرها انجمن درست بکنیم بگذاریم کنار یا اینکه فقط شعبه هایی از این شبکه که در شهرهای مختلف وجود داشته باشد؟
ویدا طهرانی: اینکه شما گفتید انجمن ها یا شخص به گروه ایران مداران بپیوندند. هرجفت میتوانند باشند. من هم ویدا طهرانی به شبکه می پیوندد و هم انجمن سپیدار شبکه می پیوندند. پس من با این مشکل ندارم همه آزادند شخص بیاید بپیوندد یا انجمن، یک شبکه اصلی داریم، این شبکه اصلی یا همان ستاد هماهنگی، ستاد موسسان، شورای مرکزی، هیات مدیره هر چه می خواهید اسمش را بگذاریم این مشخص است از همه کشورها هم هستند. حالا الان استکهلم میخواهد بیاید به ایران مداران بپیوندد، استکهلم یک انجمن رسما در کشور سوئد به نام ایران مداران ثبت نکند، بلکه یک شاخه میزند که به دوستان آن کسی که مسئول میشود میگوید دوستان ما شاخه ایران مداران هستیم که در شکبه مرکز آقای دکتر نوری علا هستند من این را منظورم بود.
اسماعیل نوری علا: خانم طهرانی منظور من این است که اگر که ما اصلا مفهوم ثبت را بگذاریم کنار. اصلا روی ثبت صحبت نکنیم. صحبت سر این است که ما انجمن های موجود اگر خواستند مثل انجمن سپیدار شما بیایند خوش آمدند، اگر که فردی خواست بیاید به همین ترتیب. در این صورت شما میخواهید نظام تصمیم گیری را بگذارید؟ یعنی آن شخصی که آمده و آن انجمنی که آمده ما چجوری اگر که اینها اگر که مجمع عمومی باشد تصمیم گیری باشد، چجوری میخواهند تصمیم گیری بکنند؟
ویدا طهرانی: آقای دکتر الان من مگر به عنوان انجمن سپیدار اینجا نیستم، انجمن سپیدار جلسه ای گذاشت به من این مندات و این اختیار را به من دادند که تو از طرف سپیدار سخنگو هستی. هرچه را تائید کرد، هرچی هم مخالفت کردی، تمام شد و رفت. پس باز یک فرد آمده اینجا
اسماعیل نوری علا: می دانم ولی فردی که نمایندگی دارد، یعنی پشت سرش یک عده آدم هستند اما به تنهایی میآیم عضو اینجا میشوم، در آن انجمن آیا رای شما و رای من مساوی است؟
ویدا طهرانی: قاعدتا باید مساوی باشد. چون من بعنوان یک فرد آمدم تصمیمی که میگیریم انجمن به من اختیار را داداند یعنی من سخنگوی آنها هستم این حق را به من دادند که بیایم تصمیم گیری را کنم. یه چیزی شما تصویب کنید نظرسنجی بکنید چیزی که من رای بدهم، آری یا نه با رای دیگر دوستانی که فردی هستند یکی هست، فرقی نمیکند.
اسماعیل نوری علا: من تا بحال با همچین موردی بر نخورده بودم که یک نفر نماینده مثلا 100 نفر باشد همان یک رای داشته باشد که یک عضوی که فقط تنهایی آمده. نمیدانم به بحث میگذاریم البته دو ساعت از وقت گذشته.
ویدا طهرانی: من یک مثال بزنم الان در حزب مشروطه هم همین است ببینید حزب مشروطه شورای مرکزی که مشخص است ولی من یک سالها است 20 سال است که حزب مشروطه در کشورهای مختلف شاخه دارد. شاخه حزب مشروطه در شهر گوتنبرگ نزدیک 21 نفر در آن هستند، درست شد. اینها تحت اساسنامه و تحت پوشش شورای مرکزی و قوانین حزب فعالیت میکنند اما اگر قرار باشد جلسه ای باشد در شورای مرکزی یک نفر از شاخه در آن جلسه شرکت میکند. آن یک نفر حق کامل را گرفته از لحاظ حقوقی می گویند تام الاختیار وکالت تام الاختیار گرفته که در آن جلسه موافقت و مخالفت اش با بقیه اعضاء یکی است.
اسماعیل نوری علا: من کاملا حرف شما را می فهمم ولی پاسخ خودم را نمیگیرم که شما به عنوان نماینده ۲۰ نفر آمدید در یک جلسه نشستید که من نماینده هیچ جا نیستم اما رای ما یک اندازه است. اصلا چنین چیزی سابقه دارد آقای واعهظ شما میتوانید راهنمایی بفرمائید؟
ایمان واعظ: ببینید اینها را باید در اساسنامه دید که اصلا یک انجمن شکل می گیرد با افراد، یک سری افراد چه نقشی را بازی میکند و نمایندگان گروه ها در کجا قرار میگیرند؟ ما در اساسنامه اتفاقا دیدیم این را دیدیم که گروه هایی که عضو می شوند در چه مجموعه ای قرار می گیرند و چجوری رای شان شمرده میشود. افراد در کجا قرار می گیردهد و چه فعالیتی دارند. این را میشود وقتی که می آئیم به کار وقتی اول تفاهمنامه را پسندیدیم در ابتدا آوردیم باز کردیم یا اصلا می توانیم در اختیار شما قرار بدهم برای ایران نوشتیم برای برای خودمان نوشتیم. این را میشود مطرح کرد. ولی مسئله ای که هستا برای شروع این کار ما اول نیاز داریم که یک میشن و ویژینی برای خودمان تعیین کنیم. یعنی ما یک گروهی هستیم به اسم ایران مداران هدف ما چیست و به دنبال چه هستیم؟ و این را چجوری میخواهیم چه کاری می خواهیم انجام بدهیم؟ وقتی بدانیم دقیقا چه کار می خواهیم بکنیم آن وقت است که توانید پروسه را تعریف کنیم که این گروه قرار است چه کار بکند یعنی بحث اول ما تا میشن و ویژن خودمان از لحاظ پراجکت منجمت یا از لحاظ مدییریتی نتوانیم تصحیح بکنیم، معلوم نیست به کجا می خواهیم برسیم. اول بببینیم ما این گروه را می خواهیم تشکیل بدهیم چه میخواهیم برسیم و وقتی به این گروه رسیدیم این ویژنی که داریم آن هست، این چه میشنی را برای آن تعریف کردیم که این گروه وقتی به آن رسید قرار است چه کاری انجام بدهد؟ آن وقت بر مبنای آن است که ما می توانیم اصول اساسی و این جزئیاتی که افراد هم بیایند یا برای آن میشن و ویژن ما نخواهیم گروه ها بیایند یا بگوئیم اصلا فقط گروه ها باید بیایند یا جفت باید بیایند این را باید بعد از اینکه میشن و ویژن گروه مشخص شد بر مبنای آن، وارد فاز بعدی تصمیم گیری بشویم.
اسماعیل نوری علا: من قبول دارم حرف شما را ولی بهرحال فکر کنید که الان جمع ما از شما خواهش کرد که درافت اول یک اساسنامه را بنویسید، بالاخره اینکه این انجمن، اعضایش نمایندگان انجمن های شهرهای مختلف هستند یا اینکه افراد تنها هم میتوانند بیایند عضو شوند، این را شما باید بدانید که وقتی می خواهید بروید اساسنامه را بنویسید. اولویت با آن سفارشی است که به نویسنده اساسنامه داده میشود. الان فکر کردم این مسأله ثبت انجمن ها را بگذاریم کنار چون اولویت ندارد اهمیتی هم ندارد، ولی اینکه ما هم عضو منفرد میپذیریم هم عضو سازمانی، اینها چه رابطه ای با همدیگر دارند؟ چطوری می توانند اظهار نظر بکنند یک مسئله ای است که شما باید بدانید که باید بتوانید بروید اساسنامه را بنویسید.
ایمان واعظ: به همین دلیل جناب نوری علا من گفتم میشن و ویژه، چون ببینید وقتی کنگره را تعریف کریدم میشن ویژین ما کنگره به عنوان یک اپوزیسیون یا دولت موازی شکل بگیرد با کارگروه های مشخص و با هیئت امنا هیئت رئیسه و پست های مشخص، وقتی ما این را درافت کردیم در هر کار گروهی بر مبنای تخصص افراد می آیند نه گروه ها، یعنیص اعضای کارگروه مشخص هستند. رئیس کارگروه بعنوان یک رای دارد. وقتی می آید در آن هیئت رئیسه این انجمن کنگره می آید یک نفر را بعنوان رئیس هیئت رئیسه یا مدیر پروژه ما اسمش را گذاشتیم انتخاب کرد، آن مدیر پروژه نماینده کل گروه است یک رای دارد و بعد در آن ا هیات رئیسه هم نمایندگان گروه های هم پیمان هستند كه باز آنها هرکدام یک رای دارند چون نماینده هیئت رئیسه انتخاب شده افراد دیگر هم انتخاب یک جمع هستند و آن گروه های دیگر هم در هیئت امنای هم عرض دیدیم وآن رای هم یک نفر دیده شده منتهی یک نفر هر گروهی باشد به همین دلیل ما اگر میشن و ویژن را تعریف کنیم به چه می خواهیم برسیم بر مبنای آن ما چه نیازهایی داریم و چه پست هایی داریم و چه گروه هایی باید داشته باشیم بر مبنای آن باید بیائیم تعریف کنیم که چگونه رای گیری انجام شود.
امیر بیگلر: من فکر کنم کمی از اصل مطلب دور شدیم. ببینید هدف این است برگردیم به منشأ، هدف این است یک شبکه تشکیل بدهیم به نام ایران مداران یک فلسفه ای برای خودش دارد یک هدفی دارد. شما آنجوری که با همدیگر از قبل صحبت کردیم نمی دانم با دوستان هم همین صحبت را کرده اید یا خیر، در شهرهای مختلف به جای اینکه بیایید بگوئید ما یک حزبی با یک جریانی را تشکیل میدهیم، بیایید عضو این جریان بشوید. شما دارید این شبکه را ایجاد میکنید یعنی این شبکه میتواند فرد باشد میتواند نماینده یک گروهی باشد. از کجا؟ از یک شهری یعنی یک شهر باید باشد شما الان مثلا هامبورگ من الان مخاطب شما هستم ببینید اشتباه نشود من اینجا رئیس نیستم من فعلا مخاطب شما هستم به من میگوید امیرجان شما چند نفر را میتوانید جمع بکنید؟ من میگویم 10 یا 100 یا 1000نفر نعدادش فرقی نمیکند هدف مشخص است، مسیر هم مشخص است. من جمع می کنم حالا فردا من در هامبورگ دوستان آمدند گفتند ما از عملکرد تو خوشمان نیامد از قیافه تو خوشم نمی آید، بیا بنشین اینجا من میخواهم بروم آن سمت، این به شبکه ربطی ندارد این به مشکل درونی این شهر است. ولی مخاطب شما باید باشد. من می گویم دموکراسی است. در هامبورگ به این نتیجه رسیدم که امیر بیگلر آدم خوبی نیست، باید بنشیند عضو شود به جای اینکه سر گروه باشد، میآیم می گویم که شبکه از این به بعد من هستم، ولی مخاطب شما مثلا خانم یا آقای ایکس است.
اسماعیل نوری علا: پرسش من ربطی به این حرفی که شما می زنید ندارد
امیر بیگلر: چرا الان ربطش به شما میگویم دو گذاره دیگر حالا شما میآیید یک عضو میگیرید یک نفر میآید میگوید من می خواهم عضو این شبکه بشوم، اولیین پرسش که هست شما کجا زندگی میکنید؟ میگوید من در فرانکفورت زندگی میکنم من در هامبورگ زندگی میکنم، میگویند ما در شبکه ما نمایندگی دارد در هامبورگ، امیر بیگلر است یا خانم ایکس است، در فرانکفورت شهرام عباسپور است، مراجعه کنید به ایشان. حالا میگوید، من در دقوزتپه زندگی میکنم، شما در لیست نگاه میکنید آنجا نمایندگی ندارد. میگویید هدف این است، این نیست که شما بیائید نماینده شوید به عنوان شخصی عضو بشوید. هدف این است که شما در شهر خودت بتوانی این تفکر را گسترش بدهید. حالا برو ببین ۲ یا ۳ نفر را پیدا کن، شاید یارو در دهات کوچولویی باشد، -دوقوزتپه است دیگر- ۴ ایرانی بیشتر آنجا نیست اما ۲ ایرانی را بردارید بیاورید من فکر کنم آنجا از نظر دموکراسی نگاه بکنید فرق نمی کند، مسئله رای گیری در سیستم آمریکایی میشود آن هم رای اش به اندازه شهر بزرگی مثل هامبورگ یا فرانکفورت یا لندن میشود. در اصل. نمیدانم پاسخ شما را دادم یا نه.
اسماعیل نوری علا: نه ندادید
سمیه مهری: فکر میکنم من خیلی با صحبت های آقای واعظ موافق هستم چون ما همینطوری من وب سایت انجمن را گذاشتم، ما هم دقیقا تشکیلات ما را بر همین اساس گذاشتیم که ما میشن ما چیست ویژن ما چیست و واقعا چه ولیوهایی داریم برای این کار. یک پیشنهاد داشتم چون که اگر پنجره پشت سر من را ببینید روز شد. و من فکر می کنم برای اینکه نظرات جمع بشود من خودم اینطوری هستم اگر مکتوب یک چیزی باشد بخوانم خیلی راحت تر می توانم نظر بدهم و اگر موافقید یک گروه تلگرامی داشته باشیم که خلاصه صحبت ها حالا اگر مینوت این جلسه را کسی زحمت کشیده نوت برداشته آنجا بگذاریم و رای گیری اگر قرار است بکنیم به صورت مکتوب باشد فکر میکنم خیلی تصویر واضح تری میدهد و آنجا میتوانیم حالا اگر باگی هم وجود دارد ناهماهنگی وجود دارد خیلی راحت تر در می آید. چون الان گر من یک چیزی بگویم شاید 10 نظر دیگر دیگر هم بیاید و حرف حرف می آورد. من فکر میکنم اگر به صورت مکتوب در یک کانال گروه هرجوری که جمع صلاح بداند داشته باشیم خیلی زودتر به نتیجه برسیم این نظر من است.
اسماعیل نوری علا: من هم پیشنهاد میکنم که خانم طهرانی و آقای واعظ و اگر موافق باشید من ما ۳ نفر یک متنی را تهیه کنیم در جلسه بعدی که می خواهیم برگزار کنیم این مطلب بگذارید به عنوان بیس بحثهای خودمان، .نظر شما چیست؟
شهرام عباسپور: منظور شما این است که حالت دستور جلسه ای از صحبت های امروز.
اسماعیل نوری علا: پیش نویس یک تکه از اساسنامه.
حسین عرب: من فکر می کنم خوب است آقای دکتر چیزی که شما سه نفر می توانید در جمع کوچک تر بیشتر روی آن کار کنید.
اسماعیل نوری علا: من به دلیل می گویم که این دو نفری که اسم بردم میتوانند کانترویوشن معینی را در این قضیه داشته باشند. ما یک متن قابل مذاکره ای با هم داشته باشیم و بعد روی آن کار بکنیم. نمیدانم پیشنهاد کردم اگر که موافقید.
حسین خلیفه: بنده در سازمان دمکراتیک یارسان مدتی مسئولیت کمیسیون تشکیلات را به عهده داشتم. تجربیات داشتم که خواستم خدمت دوستان بگذارم در رابطه با همین سئوال جناب دکتر نوری علا که اعضاء منفرد و اعضایی که در انجمنهای یا حالا اسمش را کمیته میگذاریم یا هرچی می گذاریم چجوری شرکت میکنند؟ اگر جریان تشکیل شد شبکه تشکیل شد طبیعتا شبکه باید شاخه هایی داشته باشد، این شاخه ها را اگر اسمش را انجمن میگذارید، اسمش را کمیته میگذارید، اسمش را هر چه میگذارید، عنوان اصلی را دارد، سازمان ایران مداران بعنوان مثل نروژ یا هامبورگ، سازمان ایران مداران کالیفرنیا یا هر جا، این اسم بعنوان یک هسته در عنوان وجود دارد و اسم کشور مشخص میشود. شبکه ها این به لحاظ عملی خیلی جوابگو هست چون خیلی سخت میشود شما از فاصله خیلی دور بخواهید تمام اعضای شبکه را سازماندهی بکنید. شما اگر در شهرها و کشورهای مختلف به اصطلاح شاخههایی داشته باشید این شاخه ها میتوانند در تماس حضوری با همدیگر باشند و بتوانند فعالیت هایی را با همدیگر سازماندهی کنند. مطمئنا وقتی شبکه تشکیل شد، اگر کارگروه تشکیلات شد، بسیاری از ضواط در آن کارگروه مشخص می شود. ضوابط اینکه افراد چجوری میتوانند در مجمع عمومی شرکت بکنند. می تواند یکی از ضابطه ها باشد که بیشتر بشود. باید حتما در یک کشور و یک شهرری عضو شوند یعنی زاویه که میتواند ایجاد شود و مشکل را حل بکند و هر فردی که می خوئاهد عضو این شبکه بشود باید حتما در در کشور و یک شهری عضو بشود. یعنی یک ضابطه ای که می تواند باشد و این مشکل را حل می کند و اگر برای کشور نروژ 10 عضو داشت ضابط می گذارد در ازای هر فرد می تواند دو نماینده بفرستد و در آن کشور خودشان در یک پروسه دموکراتیک افراد انتخاب می کنند و بعنوان نماینده می فرستند. در ازای هر ۵ نفر یا یک۰ نفر در ازای هر 10 نفر یک نفر اینها چیزهایی هستند شبکه داشت و با توجه به واقعیت ها آن ضوابط را تدوین میکنند و می فرستد به اجرا در می آید. این یک پیشنهاد بود.
اسماعیل نوری علا: شما ما را برگرداند به خانه اول مان. یعنی همان که ما می خواهیم در شهرهای مختلف انجمن درست کنیم. راجع عضویت فرد صحبت نمی کردیم این امروز مطرح شد در اینجا و این معضل را پیش آورده که اگر یک نفر فرد عضو این شبکه بشود چه موقعیتی دارد؟ چگونه می تواند اظهار نظر بکند؟ در کجا شرکت کند؟ شما می گویید نه انجمن باشد، آن فرد برود در انجمن شهر خودش عضو بشود و از آن طریق بیاید. این همان فکر اول بود الان ما با این معضل روبرو شدیم که مسئله افراد هم مطرح شد. بهرحال من فکر میکنم که هم وقت خیلی دوستتان دیر شده هم اگر که موافقید خانم طهرانی، آقای واعظ و من یک متنی را تهیه کنیم و بعد در جلسه بعدی که الان تصمیم میگیریم کی باشد آن را برای هم بفرستیم. همه فکرهایشان را کردند و بیایند نظر بدهند. اگر موافق این طریق را برویم.
شهرام عباسپور: من فکر میکنم اینجوری بهتر است چون امروز بیشتر وقت مان را راجع به معرفی و شناخت همدیگر کردیم خیلی وفت ما گرفته شد ولی جلسه آینده من فکر می کنم اگر شما ۳ نفر قبول زحمت بکنید من فکر میکنم بهتر و منسجم تر می توانیم صحبت بکنیم.
اسماعیل نوری علا: پس اگر کسی مخالف است ۳ بزند که ما بدانیم که حرفش را بشنویم وگرنه سکوت علامت رضایت است و بنابراین ما ۳ نفر ترتیبی میدهیم که با هم هر چه زودتر این کار را انجام بدهیم. جلسه بعدی را کی بگذاریم؟ من روز آزادم شنبه ها است. منظورم فردا نیست اگر فردا هم بخواهید می توانیم دور هم جمع بشویم ولی ما ۳ نفر نمیتوانیم به صورت متن تهیه بکنیم. این است که اگر موفق باشيد جلسه بعدی ما شنبه باشد. اگر موافقید مثلا ساعت ۳ بعد از ظهر اروپا میشود 10 شب توکیو. .به این ترتیب پس ما شنبه آینده 10 شب توکیو ۷ شب ما ۳ بعد از ظهر اروپا این جلسه را خواهیم داشت. در این فاصله هم من با شما مکاتبه خواهم کرد این اطلاعات را هم که من و خانم طهرانی و آقای واعظ جمع آوری می کنیم اینها را برای شما خواهیم فرستاد موافقید؟
ویدا طهرانی: آقای دکتر پیشنهاد داشتم دوستانی که اینجا هستیم تحت نظر خودتان یا یک گروه واتساپ یک گروه تلگرامی داشته باشیم که لینک زوم یکجا برود، اگر تاریخ میگذاریم یکجا باشد که هم این ارتباط کمی صمیمانه تر بشود هم دسترسی های ما به همدیگر بیشتر بشود.
اسماعیل نوری علا: من با اجازه شما از آقای دارابی که همیشه به من کمک کردند خواهش میکنم این گروه را درست تلگرام یا واتساپ را درست بکنند.
شمس دارابی: من شماره تلفنم را نوشتم دوستان زحمت بکشند از طریق واتساپ یا تلگرام یک پیام به من بدهند من بتوانم شماره شما را ذخیره کنم بعد ایمیل های شما را لطفا بفرستید که بتوانیم یک گول گروپ درست بکنیم که ارسال ایمیل ها از طریق گروپ انجام بشود.
اسماعیل نوری علا: آخرین نکته ای که خواستم عرض کنم چون آقای گشتاسب باوند دیر به ما پیوستند من تقاضا کنم که هم خودشان را برای دوستان معرفی کنند و هم نظراتشان را بفرمایند.
گشتاسب باوند: من درود می فرستم به همه عزیزان و اینکه من محل کارم هستم یک کار اضطراری پیش امد ناچار بودم آن را انجام بدهم. به همین دلیل دیر پیوستم به شما. در هر صورت تاکید می کنم پوزش من را بپذیرید. مطلب بعدی اینکه من هم خوشحالم امیدوارم که شما تلاش میکنید همه شبکه های پراکنده جریان هایی که در سطح خارج از کشور وجود دارند اینها به اصطلاح بتوانند به یک شکل منطقی در هم تنیده بشوند به هم بپیوندند تا ما بتوانیم بگوئیم حداقل یک نیرویی شکل گرفته که با کمک این نیرو بتوانیم کاری انجام داد. شما بسیار حُسن نیت دارید در این رابطه دارید تلاش میکنید و من هم اظهار علاقه کردم در خدمت شما هستم منتهی لازم است که همینطوری که فرمودید قبلا هیئت موسس یک متنی را تنظیم میکرد دقیقا راه را نشان می داد که ما برای چه هدفی و با چه روشی گردهم میخواهیم بیاییم اما یک نکته ای را از لحاظ حقوقی فرمدید من خواستم یک پیشنهاد کوچک بدهم که به نظر می رسد که افرادی که به صورت حقیقی می ایند یک رای دارند اما آنهایی که به صورت حقوقی یا بصورت رسمیت هم ندارد اما نماینده جمع خودشان معرفی میکنند تعداد اعضایشان را دارند. این اعضا به هر حال با یک گروهی هستند یعنی وقتی وارد این جمع می شوند یک حقوقی داریم این حقوق چجوری شناخته می شود، حق عضویت پرداخت می کنند بهرحال به یک وسیله ای شناخته میشوند، دارای حقی هستند به همین دلیل به اقتضای آن حق خودشان رای میدهند. یعنی اگر من حق عضویت در یک جریانی پرداخت می کنم حق رای هم دارم اگر عضویت ندارم حق رای هم ندارنم بعنوان مثال عرض کردم. پس بنابراین آن تعداد اگر فرض ۲۰ نفر هستند بعنوان۲۰ امتیاز شناخته می شوند. نتیجا حقوق آنها پایمال نمیشود و آن نماینده حقیقی به حق خودش میرسد اما بسته به این دارد که تشکیلاتی که شما دایر می کنید، افراد بنابر توانایی و تخصص شان در کجا قرار خواهند گرفت و چه نقشی دارند؟ نقش کلیدی را چه کسانی دارند؟ مسئولیت درواقع تقسیم میشود اینجا تقسیم کار میشود آنوقت جایگاه خودشان را می دانند. من فکر می کنم اینها مهم است روی آن کار بشود. به عنوان پیشنهاد است و اگر هم رد بشود موردی ندارد. در هر صورت من در مجموع سپاسگزارم و این ابتکار بسیار بسیار شایسته و خوب است.
اسماعیل نوری علا: البته شما راجع به خودتان چیزی نگفتید به دوستان
گشتاسب باوند: من حضور شما عرض کنم که حدود. 18 سال است که اینجا وارد کانادا شدم. در غرب کانادا شهر ویکتوریا زندگی میکنم. سابق دبیر راضی بودم در دوران گذشته برمی گردد به زبان شاه، زندانی سیاسی بودم دوران شاه فقید و حضور شما عرض کنم که با گذر زمان وقتی که به اینجا آمدم چند سال طول کشید تا اینکه من برخورد کنم با جامعه، نگاهم به کلی تغییر کرد یعنی من گذشته را اشتباه محض می دانستم چیزی از دموکراسی نمیدانستیم و اطلاعات ما ضعیف بود. یک آرمان گرایی جهانی داشتیم دذر جوانی اینها را پاس کردیم رسیدیم به اینجایی که امروز با دنیا را از یک زاویه دیگری می بینیم. نگاه ما بیشتر به واقعیت است این آرمانها و سعی میکنیم مسائل روی زمین نگاه کنیم به صورت علمی بله من معلم ریاضی بودم اخراج شدم و اینجا هم آمدم کارهای مختلف دست زدم تا کار خودم بیزینس دارم کار خودم را انجام میدهم با کمپانی های بزرگ و ۲ فرزند دارم که اینها اینجا ادامه تحصیل شان یکی در ایران حقوق خوانده بود ادامه اش سایکولوژی خواند هردویشان دکتری خودشان را گرفتند و یکی کاری دولتی دارد و دومی هم در همین زمینه کار مشاوری میکند. اگر چه سوالی باشد من در خدمت شما هستم در ضمن عضو جمعیت سوسیال دموکراسی هستم من یک اقلیت هستم در جمعیت ماندگار شدم و هستم.
اسماعیل نوری علا: آقای گشتاسب باوند خیلی همت دارند در جمع کردن ایرانیان با هم، من در مجلسی که ایشان شنبهها راه انداختند با آقای واعظ و آقای فرامرز کهن آشنا شدم و هر سه ما از آن انجمن استعفا دادیم آمدیم بیرون برای اینکه اصلا یک چیز عجیب و غریبی آنجا بود.
ایمان واعظ: جناب باوند جزو معدود افرادی بودند که در این دو سالی که دارم بخصوص شبانه روزی کار می کنیم برای بحث ایران، کمتر ادمی را دیدم مثل ایشان خوش قلب، روادار، تحمل بسیار بالا و در تلاش است همه را با هم نزدیک کنند و همه را سعی بکنند نگه دارند به صحنه بیاورند و واقعا این تلاششان در ایران دوستی و کارهایی که می کنند مثال زدنی است بسیار افتخاری است که من با ایشان اشنا شدم از روزی که آشنا شدم یک مهر خاصی در قلب من هست که امیدوارم زودتر یک روزی بروم ویکتوریا ایشان را از نزدیک ببینم.
Comments